بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
سفيان ثورى (از اهل تسنن و رئيس فرقه صوفيه ، در عصر امام صادق (ع ) بود) روزى به شخصى كه از قريش و از اهالى مكه (مثلا به نام سعيد) بود گفت :
مرا نزد جعفر بن محمد (امام صادق ) ببر.
سعيد مى گويد: با او به سوى خانه امام صادق (ع ) حركت كرديم ، ديدم آن حضرت سوار بر مركب خود شده ، مى خواهد به جائى برود.
سفيان گفت : (اى ابا عبدالله ! خطبه رسول خدا(ص ) در مسجد خيف را براى ما بيان كن ).
امام صادق : اكنون سوار شده ام ، بگذار دنبال كار بروم ، وقتى باز گشتم ، آن خطبه را برايت باز گو مى كنم .
سفيان : از شما تقاضا دارم به حق آن خويشاوندى كه با پيغمبر(ص ) دارى ، آن خطبه را برايم بيان كن .
امام صادق (ع ) از مركب پياده شد، سفيان تقاضاى قلم و كاغذ كرد، امام صادق (ع ) قلم و كاغذ را برايش فراهم نمود و فرمود:
بنويس : بنام خداوند بخشنده مهربان ، خطبه رسول خدا(ص ) در مسجد خيف (واقع در منى ):
خداوند شاد و سرافراز نمايد آن بنده اى را كه سخنم را بشنود و دريافت كند، و آن را به كسانى كه نشنيده اند برساند:
اى مردم ! حاضران به غائبان برسانند، چه بسا حمل كننده علمى كه دانشمند نيست ، و چه بسا رساننده علمى كه آن را به داناتر از خود برساند.
ثلاث لا يغل عليهم قلب امر مسلم : اخلاص العمل لله ، و النصيحة لائمة المسلمين ، و اللزوم لجماعتهم ...
سه چيز است كه دل هيچ فرد مسلمانى به آن خيانت نكند:
1 - خالص نمودن عمل براى خدا
2 - خواستن خير پيشوايان مسلمانان
3 - پيوستن به جماعت مسلمانان ....
سفيان ، اين حديث را نوشت و به امام ارائه داد، و سپس امام سوار شد و رفت ، و سعيد و سفيان به خانه خود باز گشتند، در بين راه ، سفيان به سعيد گفت :
(اينجا باش تا من به اين سخن رسول خدا(ص ) دقت كنم !)