داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 45
نمايش فراداده

نفى جسميت خدا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

يونس بن ظبيان مى گويد: به حضور امام صادق (ع ) رفتم و عرض كردم :

هشام بن حكم (شاگرد برجسته امام صادق ) سخن سخت و پيچيده اى را مطرح كرده كه قسمتى از آن را به طور خلاصه براى شما مى گويم :

هشام معتقد است كه خدا جسم است ، زيرا هر چيزى دو گونه است ، جسم و عمل جسم ، و از آنجا كه روا نيست كه آفريننده جسمها، كار جسم باشد، پس رواست كه فاعل جسم باشد.

امام : واى بر هشام ! مگر او نمى داند كه جسم ، محدود و متناهى است ، و چون جسم ، محدود مى باشد، قابل كم و زياد است ، و چنين چيزى ، مخلوق خواهد بود.

يونس : پس من در اين مورد چگونه معتقد باشم ؟

امام : خدا، نه جسم است و نه شكل ، او جسمها را جسم كند، و شكلها را شكل نمايد، جزء ندارد، بى نهايت است ، دستخوش كاهش و افزايش ‍ نيست ، و اگر كسى قائل به جسميت خدا شود، پس چه فرقى بين خالق و مخلوق خواهد بود، ولى خداوند آفريدگار و پديد آورنده است ، و بين او و مخلوقات ، فرق است چرا كه او يكتا و بى همتا است . (44)