پرستش خدا با ديدار دل - داستان های اصول کافی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان های اصول کافی - نسخه متنی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پرستش خدا با ديدار دل

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

دانشمندى به حضور اميرمؤ منان على (ع ) آمد و گفت : اى امير مؤ منان ! آيا پروردگارت را هنگام پرستش
ديده اى ؟ امام على : واى بر من آن نيستم ، خدايى را كه نديده باشم ، پرستش كنم .

دانشمند: چگونه خدايت را ديده اى ؟

امام على : واى بر تو:

( لا تدرك العيون مشاهده الابصار، و لكن راته القلوب بحقايق الايمان .)

:(ديدگان او را با بينائى چشم نبينند، ولى قلبها او را با حقيقتهاى ايمان ديده اند.(43)

نظير اين مطلب در حديث ديگر آمده و آن اينكه : روزى اميرمؤ منان على (ع ) در مسجد كوفه ، بر فراز منبر
بود و سخن مى گفت ، مردى قوى دل و سخنور به نام (ذعلب ) در مجلس برخاست و گفت :

( اى امير مؤ منان !
آيا پروردگار خود را ديده اى ؟)

امام : (واى بر تو، من آن نيستم خدائى را كه نديده ام پرستش ‍ كنم ).

ذعلب : اى اميرمؤ منان ! خدا را چگونه ديده اى ؟

امام : واى بر تو اى ذعلب !

ديدگان او را با نگاه چشم نبينند، بلكه دلها او را به حقيقت ايمان ، درك
كنند... باب جوامع التوحيد، حديث 4، ص 138، ج 1.

/ 534