درماندگى شديد ابن ابى العوجاء
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْعبدالكريم معروف به (ابن ابى العوجاء)، روز ديگر به حضور امام صادق (ع ) براى مناظره آمد، ديد
گروهى در مجلس آن حضرت حاضرند، نزديك امام آمد و خاموش نشست .امام : (گويا آمده اى تا به بررسى بعضى از مطالبى كه بين من و شما بود بپردازى ).ابن ابى العوجاء: آرى به همين منظور آمده ام اى پسر پيغمبر! امام : از تو تعجب مى كنم كه خدا را انكار مى كنى ، ولى گواهى مى دهى كه من پسر پيغمبر هستم و مى گويى اى
پسر پيغمبر!ابن ابى العوجاء: عادت ، مرا به گفتن اين كلام ، وادار مى كند.امام : پس چرا خاموش هستى ؟ابن ابى العوجاء: شكوه و جلال شما باعث مى شود كه زبانم را ياراى سخن گفتن در برابر شما نيست ، من
دانشمندان و سخنوران زبردست را ديده ام و با آنها هم سخن شده ام ، ولى آن شكوهى كه از شما مرا مرعوب مى
كند، از هيچ دانشمندى مرا مرعوب نكرده است .امام : اينك كه تو خاموش هستى ، من در سخن را مى گشايم ، آنگاه به او فرمود: (آيا تو مصنوع (ساخته شده )
هستى يا مصنوع نيستى ؟).ابن ابى العوجاء: من ساخته شده نيستم.امام : بگو بدانم ، اگر ساخته شده بودى ، چگونه بودى ؟ابن ابى العوجاء مدت طولانى سردر گريبان فرو برد و چوبى را كه در كنارش بود دست به دست مى كرد، و
آنگاه ( چگونگى اوصاف مصنوع را چنين بيان كرد) دراز، پهن ، گود، كوتاه ، با حركت ، بى حركت ، همه اينها
از ويژگيها چيز مخلوق و ساخته شده است .