سخن راءس الجالوت در شاءن على (ع )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ جمعى از يهوديان نزد روحانى بزرگ خود، (راءس الجالوت ) آمده و از اميرمؤ منان على (ع ) سخن به ميانآوردند و گفتند: (انى مرد، عالم و دانشمند است ، ما را نزد او ببر، تا از او سؤ ال كنيم ).آنها همراه راءس الجالوت به قصد ديدار حضرت على (ع ) حركت كردند، به آنها گفته شد كه آن حضرت ، در خانه
اش است ، منتظر شدند تا آن حضرت از خانه آمد.گروه يهودى كه در پيشاپيش آنها راءس الجالوت بود، به حضور آن حضرت آمدند، راءس الجالوت گفت : (آمده
ايم از شما سؤ ال كنيم .)امام على : آنچه مى خواهى بپرس .راءس الجالوت : پروردگار در چه زمانى بوده است ؟امام : خدا از ازل بوده است بى آنكه پديد آيد، و او از ازل بدون چگونگى بوده است ، و هميشه بدون كيفيت و
كميت بوده و هست ، پيش از او چيزى نبوده ، و او پيش از پيش است ، و پايان و نهايت ندارد، و پايان را به
او راه نيست ، او پايان هر پايان است .راءس الجالوت به گروه يهوديان رو كرد و گفت :امضوا بنا فهو اعلم مما يقال فيه.(بيائيد از اينجا برويم كه او(على عليه السلام ) از آنچه درباره اش مى گويند، دانشمندتر و آگاهتر
است ).(172)