يك نمونه از مؤ من حقيقى
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْپيامبر اسلام (ص ) روزى با حارثه بن مالك بن نعمان ، كه از مسلمانان مدينه بود، ملاقات كرد، به او
فرمود: (حالت چطور است ؟)حارثه : اى رسول خدا! مؤ من حقيقى مى باشم .پيامبر: هر چيزى حقيقتى دارد، (نشانه ) حقيقت ايمان تو چيست ؟حارثه : (اى رسول خدا! به دنيا بى ميل هستم ، شب را (براى عبادت ) بيدارم ، و در روز گرم (به خاطر روزه )تشنگى را تحمل مى كنم ، گويا عرش خدا را مى نگرم كه براى حساب رسى مردم در قيامت ، نهاده شده ، و
گويا بهشتيان را مى نگرم كه با همديگر ملاقات مى نمايند، و گويا ناله دوزخيان را كه در دوزخ عذاب مى
شوند، مى شنوم .رسول خدا(ص ) به حاضران فرمود:(عبدنور الله قلبه : اين ، بنده اى است كه خداوند قلبش را (در پرتو ايمان ) نورانى نموده است )آنگاه به او فرمود: (بصيرت يافته اى ، در اين حال ، ثابت و استوار باش )حارثه : اى رسول خدا! دعا كن تا خدا مقام شهادت را در ركاب بو نصيبم گرداند.پيامبر(ص ) گفت :
اللهم ارزق حارثه الشهادة .(
خدايا؛ مقام شهادت را نصيب حارثه گردان !)از اين وقت چندان روزى نگذشت ، تا اينكه رسول خدا(ص ) او را همراه جمعى به جنگ با دشمن فرستاد، او به
جنگ با دشمن پرداخت ، نُه يا ده نفر از دشمن را كشت ، سپس به شهادت رسيد.طبق بعضى از روايات ، او همراه جعفر طيار (در جنگ موته كه در سال هشتم واقع شد) دهمين نفرى بود كه شهيد
گرديد. (418)