معجزه اى از حضرت على (ع )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اميرمؤ منان على (ع ) چند دائى در قليله بنى مخزوم داشت ، جوانى از آن قبيله نزد امام على (ع ) آمد و عرضكرد: (دائى جان برادرم از دنيا رفت ، و من در مرگ او بسيار ناراحت و غمگينم ).امام على فرمود: آيا مى خواهى او را ببينى ؟او گفت : آرى .امام على فرمود:(قبرش را به من نشان بده ).آنگاه على (ع ) با آن شخص بيرون آمد، در حالى كه آن حضرت پارچه برد پيامبر(ص ) را به كمر بسته بود، وقتى
كه به كنار قبر رسيد، لبهايش به هم مى خورد، با پاى خود به قبر او زد، او از قبر بيرون آمد در حالى كه
به زبان عجمى ، سخن مى گفت .حضرت على (ع ) به او فرمود: (مگر وقتى كه تو از دنيا رفتى ، عرب نبودى ؟)او عرض كرد:(چرا، ولى ما به روش فلان و فلان مرديم ، از اين رو زبانمان تغيير كرد!). (202)