مرگ ناگهانى ابن ابى العوجاء - داستان های اصول کافی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان های اصول کافی - نسخه متنی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


مرگ ناگهانى ابن ابى العوجاء

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

يك سال از ماجراى مناظرات ابن ابى العوجاء با امام صادق (ع ) در مكه گذشت ، باز سال بعد ابن ابى
العوجاء كنار كعبه به حضور امام صادق (ع ) آمد، يكى از شيعيان به امام عرض كرد:

(آيا ابن ابى العوجاء
مسلمان شده است ؟).

امام : قلب او نسبت به اسلام ، كور است ، او مسلمان نمى شود.

هنگامى كه چشم ابن ابى العوجاء به چهره امام صادق (ع ) افتاد، گفت :

(اى آقا و مولاى من !)

امام : چرا اينجا آمده اى ؟

ابن ابى العوجاء: به رسم و معمول تن و آئين وطن ، به اينجا آمده ام تا ديوانگى و سرتراشى و سنگ پرانى
مردم را (كه در مراسم حج انجام مى دهند) بنگرم .

امام : تو هنوز به سركشى و گمراهى خود باقى هستى ؟

ابن ابى العوجاء، همين كه خواست سخن بگويد، امام صادق (ع ) به او فرمود: مجادله و ستيز در مراسم حج روا
نيست ، آنگاه امام عبايش را تكان داد و فرمود: اگر حقيقت آن است كه ما به آن معتقد هستيم - چنانكه
حقيقت همين است - در اين صورت ما رستگاريم نه شما، و اگر حق با شما باشد - چنانكه چنين نيست - هم ما و هم
شما رستگاريم ، بنابراين ما در هر حال رستگاريم ، ولى شما در يكى از دو صورت ، در هلاكت خواهيد بود،
در اين هنگام حال ابن ابى العوجاء منقلب شد، و به اطرافيان خود رو كرد و گفت :

(در قلبم احساس درد مى
كنم ، مرا برگردانيد)

وقتى كه او را باز گرداندند، از دنيا رفت ، خدا او را نيامرزد.(27)

/ 534