گواهى حضرت خضر(ع ) به امامت داوزده امام (ع )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ امير مؤ منان على (ع ) همراه حسن و حسين (ع ) در حالى كه دست در دست سلمان داشت در مكه به طرف مسجدالحرامآمد، تا اينكه در مسجد نشست ، در اين هنگام مردى خوش سيما كه لباس پاكيزه در تن داشت ، به حضور على (ع )آمد و سلام كرد، حضرت جواب سلام او را داد، و او در محضر على (ع ) نشست ، آنگاه گفت :(اى اميرمؤ منان ! سه سؤ ال از شما مى پرسم ، اگر پاسخ آنها را گفتى ، مى دانم آنها (كه بعد از پيامبر(ص
) خلافت را بدست گرفتند) به كارى اقدام كردند كه خود را محكوم ساختند، و در دنيا و آخرت در امان
نخواهند بود، و اگر پاسخى نگفتى ، مى دانم كه تو هم با آنها برابر هستى ).اميرمؤ منان (ع ) به او فرمود:(آنچه خواهى از من بپرس )، او سه سؤ ال خود را چنين مطرح كرد:1- وقتى كه انسان مى خوابد، روح او كجا مى رود؟2- چرا گاهى انسان چيزها را بياد مى آورد، و گاهى فراموش مى كند؟3- براى چه فرزند انسان ، به عموها و دائيهايش ، شباهت پيدا مى كند؟اميرمؤ منان (ع ) به حسن (ع ) رو كرد و فرمود: جوابش را بده !
امام حسن (ع ) جواب او را داد.او تصديق كرد و گواهى به يكتائى خدا و رسالت محمد(ص ) داد و سپس به امامت يكايك امامان (ع ) از حضرت على
(ع ) تا امام قائم (ع ) گواهى داد...در پايان گفت : (سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد اى اميرمؤ منان )، سپس برخاست و رفت .امام على (ع ) به حسن (ع ) فرمود: به دنبالش برو ببين به كجا مى رود؟امام حسن (ع ) بيرون آمد، و ديد:(او همين كه پايش را از مسجد بيرون گذاشت ناپديد شد و معلوم نشد كه به كجا رفت ).آنگاه امام حسن (ع ) به حضور پدر بازگشت ، و جريان را گفت .امام على (ع ) به حسن (ع ) فرمود: (آيا او را مى شناسى ؟)امام حسن (ع ) عرض كرد: (خدا و رسول و اميرمؤ منان داناترند).امام على (ع ) فرمود: هو الخضر: (او خضر(پيغمبر)بود). (130)