دورى امام صادق (ع ) از دوست ناسزاگو
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْامام صادق (ع ) دوستى داشت كه همواره ملازم آن حضرت بود، روزى آن دوست همراه امام صادق (ع ) در بازار
كفاشها عبور مى كرد، و پشت سرش ، غلامى از اهل سند (يكى از ايالتهاى هند آن روز) مى آمد، ناگاه آن دوست
به عقب نگاه كرد و غلام را نديد، تا سه بار به پشت سر نگاه كرد و غلام را نديد، بار چهارم وقتى كه او را
ديد به او گفت : (اى زنا زاده ! كجا بودى ؟)امام صادق (ع ) (وقتى كه اين بد زبانى را از دوست خود ديد، بر اثر ناراحتى ) دست خود را بلند كرد و بر
پيشانى خود زد و به دوست خود فرمود:سبحان الله تقذف امه ، قد كنت ارى ان لك ورعا، فاذا ليس لك ورع .(عجبا! به مادرش نسبت ناروا مى دهى ؟ من خيال مى كردم تو آدم عفيف و پرهيزكارى هستى ، اكنون مى بينم
چنين نيست .)دوست امام صادق (ع ) عرض كرد: مادر اين غلام از اهالى سند (هند) و مشرك است (بنابراين عقد اسلامى
ندارد، پس فرزند آنها زنا زاده است .)آنگاه امام (ع ) به دوست خود رو كرد و گفت : (تنحَّ عَنِّى : از من دور شو!).روايت كنند مى گويد: ديگر آن دوست امام را نديدم كه همراه امام صادق (ع ) راه برود، تا آنگاه كه مرگ بين
آنها جدائى افكند.(496)