اطمينان على (ع ) به امداد غيبى
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْسعيد بن قيس مى گويد: روزى در ميدان جنگ ، مردى را ديدم كه تنها دو جامه پوشيده بود( بى آنكه زره و لباس
جنگ پوشيده باشد) سوار بر اسب به سويش رفتم ، ديدم اميرمؤ منان على (ع ) است ، پرسيدم : (اى اميرمؤ منان
! در چنين منطقه اى با اين لباس ؟!).فرمود:(آرى ، اى سعيد! هيچ بنده اى نيست ، مگر اينكه از جانب خدا، دو فرشته از او نگهبانى مى كنند تا
از كوهى سقوط نكند و يا به چاهى نيفتد، ولى وقتى كه قضاى الهى (اجل ) فرا رسد، او را نسبت به همه چيز
واگذارند).(203)در روايت ديگر آمده : قنبر غلام على (ع )، آن حضرت را بسيار دوست داشت ، هر گاه على (ع ) بيرون مى رفت ،
قنبر نيز با شمشير، به دنبال على (ع )، حركت مى كرد، شبى على (ع ) بيرون رفت ، قنبر را در پشت سرش ديد،
فرمود: (اى قنبر! تو را چه شده كه در اين وقت شب به دنبال من مى آئى ؟).قنبر: آمده ام تا پشت سرت باشم (و هواى تو را داشته باشم ).على : واى بر تو، آيا تو مرا از اهل آسمان ، حفظ مى كنى ، يا از اهل زمين ؟قنبر: نه ، از اهل زمين ، تو را حفظ مى كنم .على : اهل زمين جز به اذان خدا از آسمان ، نمى توانند به من كارى كنند، برگرد، آنگاه قنبر بازگشت . (204)اين دو حكايت ، بيانگر شجاعت ، و اطمينان على (ع ) به امداد الهى ، و مقدرات خداوند است ، و از قوت قلب ،
و قوت اعتقاد آن حضرت ، حكايت مى كند.