دعاى يوسف (ع ) براى نجات خود از چاه - داستان های اصول کافی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان های اصول کافی - نسخه متنی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دعاى يوسف (ع ) براى نجات خود از چاه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

هنگامى كه برادران يوسف (ع )، آن حضرت به بيابان برده ، و به چاه افكندند، جبرئيل نزد يوسف (ع ) آمد و
گفت :

(اى پسرك ! در اينجا چه مى كنى ؟)

يوسف : برادرانم مرا در چاه افكندند.

جبرئيل : آيا دوست دارى از چاه خارج گردى ؟

يوسف : اين با خداوند بزرگ است ، اگر خواست مرا خارج مى كند!.

جبرئيل : خداوند به تو مى فرمايد، مرا با اين دعا بخوان ، تا تو را از چاه خارج سازم .

يوسف : آن دعا چيست ؟

جبرئيل : آن دعا اين است ، بگو:

(اللهم انى اسلك بان لك الحمد، لا اله الا انت المنان ، بديع السماوات و الارض ، ذوالجلال و الاكرام
، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تجعل لى مما انا فيه فرجا و مخرجا)

(خدايا از درگاه تو درخواست مى كنم ، به اينكه حمد و سپاس مخصوص ‍ ذات پاك تو است ، معبودى نيست جز
وجود يكتاى تو كه بخشنده نعمتهاى فراوان هستى ، آفريننده آسمانها و زمين ، و صاحب مقام ارجمند و والا
مى باشى ، (از تو مى خواهم) بر محمد و آل او (ص ) درود بفرستى ، و مرا در اين محلى كه قرار دارم خارج سازى
و راه گشايشى برويم باز كنى ).

امام صادق (ع ) فرمود: يوسف (ع ) اين دعا را خواند، و از چاه (توسط كاروانيان ) خارج گرديد (كه داستانش در
قرآن آمده - به مصر رفت و كم كم از گرفتاريها نجات يافت ...) (66)

/ 534