نهى شديد، از همنشينى با غير مؤ من !
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْروزى امام رضا(ع ) (يا امام هادى عليه السلام ) ابو هاشم جعفرى (يكى از اصحاب برجسته امامان ) را ديد و
به او فرمود:چرا تو را مى بينم كه در نزد عبدالرحمن بن يعقوب ) هستى ؟ (و با او همنشينى مى باشى ).ابو هاشم : عبدالرحمان ، دائى من است .امام : (عبدالرحمن درباره خدا، سخن نادرست مى گوئيد، و ذات پاك خدا را به صورت جسم ، و او را داراى
نشانه هاى جسم توصيف مى كند، يا با او همنشين شو و ما را واگذار، و يا با ما باش و او را واگذار!).ابوهاشم : او هر چه مى خواهد بگويد، به من چه زيانى مى رساند، وقتى كه من عقيده به گفتارش نداشته باشم
؟.امام : آيا نمى ترسى كه عذابى بر او فرود آيد، و آن عذاب تو را نيز فراگيرد؟ آيا داستان آن شخصى را كه
خود از ياران موسى (ع ) بود، و پدرش از اصحاب فروعون بود نشنيده اى ، آنجا كه وقتى لشكر فرعون (در تعقيب
سپاه موسى ) به كنار دريا آمد، آن پسر از لشكر موسى (ع ) جدا شد و نزد پدر رفت تا با نصيحت كردن پدر، او
را از فرعونيان جدا كند، و به سوى موسى (ع ) بياورد، هنگامى كه با پدرش ستيز مى كرد و او را به راه
هدايت دعوت مى نمود با هم كنار دريا آمدند، ناگهان عذاب الهى فرا رسيد و لشكر فرعون غرق شدند، آن پدر
و پسر نيز كه در كنار لشكر فرعون بودند، غرق شدند، خبر به موسى (ع ) رسيد (كه پدر مستحق عذاب بود، پسر
چرا؟) موسى (ع ) فرمود:هو فى رحمة الله ، ولكن النقمة اذا نزلت لم يكن لها عمن قارب المذنب دفاع .(آن پسر در رحمت خدا است ، ولى وقتى كه عذاب فرارسيد، از آنكه نزديك گنهكار است ، دفاعى نشود).(506)