پاسخ پيامبر(ص ) به سؤ ال درباره گناهان زمان جاهليت - داستان های اصول کافی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان های اصول کافی - نسخه متنی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پاسخ پيامبر(ص ) به سؤ ال درباره گناهان زمان جاهليت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

گروهى از مسلمانان به حضور پيامبر(ص ) آمدند و گفتند:

(اى رسول خدا آيا مردى از ما به خاطر گناهانى كه
در زمان جاهليت انجام داده ، و سپس ‍ مسلمان شده ، كيفر مى گردد؟!)

رسول خدا(ص ) در پاسخ فرمود:

(اگر كسى از شما پس از مسلمان شدن ، اسلام نيك داشت ، و باور ايمانش درست
بود، خداوند او را به خاطر گناهانى كه در زمان جاهليت انجام داده ، كيفر نمى كند، ولى اگر اسلامش ‍
نيكو نشده و باور ايمانيش ، درست نگشته باشد، خداوند او را هم به خاطر گناهان قبل از اسلامش مجازات
مى كند، و هم به خاطر گناهان بعد از اسلامش ، كيفر مى نمايد).(543)

خدا را شكر بيكران كه توفيق اتمام اين كتاب را به نگارنده عنايت فرمود، اميد آنكه سازنده و اثر بخش
بوده و در راه پاكسازى و به سازى مفيد گردد، و توشه اى براى آخرت شود.

الحمدلله اولا و آخِرا

(پايان )


1-حضرت ولى عصر (عج )در پنج سالگى در سال 260 ه .ق هنگام رحلت پدر بزرگوارش امام حسن عسكرى (ع )، از نظرها
پنهان شد، و تا نيمه شعبان 392 ه .ق (حدود 70 سال )چهار نفر از فقهاى ربانى به ترتيب ، زير، واسطه بين آن
حضرت و مردم بودند:

1 - عثمان بن سعيد(از سال 260 تا 300 ه .ق )

2 - محمد بن عثمان ( از سال 300 تا 305 ه .ق )

3 - حسين بن روح (از سال 305 تا 326 ه .ق )

4 - على بن محمد سيمرى ( از سال 326 تا 329 ه .ق )
اين دوره را، دوره ، (غيبت صغرى ) مى نامند، و با رحلت على بن محمد سيمرى (ره ) غيبت شروع شد و هنوز
ادامه دارد (شرح دربحار، ج 51، ص 344، به بعد)

2- اقتباس و تلخيص از مقدمه اصول كافى ط دارالكتب الاسلاميه ، صفحه 8 تا 22.

3-اقتباس از مقدمه كافى ج 1، ص 27، به نقل از مدارك مختلف .

4- نويسندگان كتب اربعه عبارتند از: مرحوم كلينى (مؤ لف كتاب كافى ، متوفى 329 ه .ق )، و مرحوم صدوق (مؤ لف
كتاب (من لا يحضر)، متوفى 381 ه .ق )ومرحوم شيخ طوسى (مؤ لف كتاب استبصار وتهذيب ، متوفى 460 ه .ق )كه نام
هر سه ،(محمد)بود، و هر سه ايرانى بودند.

5-قبلا همين تنظيم در مورد نهج البلاغه و مثنوى مولانا، به نام (داستانهاى نهج البلاغه ) و
(داستانهاى مثنوى )، از نگارنده ، چاپ و منتشر شده است .

6- و مدارك ما، اصول كافى ، چاپ (داراكتب الاسلاميه )است ، و از ترجمه اى كه بر اين كتاب شده است نيز
استفاده وافر كرده ايم .

7- اصول كافى ، ج 1، كتاب العقل و الجهل ، حديث 2، ص 10.

8- همان ، حديث 18، ص 24، ج 1.

9- باب التفكر، حديث 2، ص 54 - ج 2.

10-همان ، حديث 19، ص 24، ج 1.

11- همان ، حديث ص 24، ج 1.

12- همان ، حديث 27، ص 26، ج 1.

13- همان ، حديث 10، ص 12، ج 1.

14- صفة العلم و فضله ، حديث 1، ص 32، ج 1.

15- باب استعمال العلم ، حديث 4، ص 44، ج 1.

16- كتاب فضل العلم - باب النوادر، حديث 4، ص 48، ج 1.

17- همان ، حديث 10، ص 50، ج 1.

18- باب نادرفيه ، ذكر الغيب ، حديث 2، ص 257، ص 1.

19- باب الاخذ بالسنه و شواهد الكتاب ، حديث 8 ،ص 70، ج 1.

20-باب اختلاف الحديث ، حديث 10، ص 67 - ج 1.(اين حديث به عنوان (مقبوله عمر بن حنظله (مورد قبول اصحال و
علماء) معروف است و وسائل الشعيه ، ج 8 ،ص 98 آمده است .

21- باب البدع و الراءى و المقائيس ، حديث 13، ص 57، ج 1.

22- همان ، حديث 20، ص 58، ج 1.

23- باب وحدت العالم و اثباة المحدث ، حديث 1، ص 72 - 73، ج 1.

24- همان ، حديث 2، ص 72، تا 74، ج 1.

25- همان مدرك ، ص 76، 77، ج 1.

26-باب حدوث العالم ، حديث 2، ص 77، ج 1.

27- همان ، حديث 2، ص 78، ج 1.

28- همان مدرك

29- بايد توجه داشت كه قدرت خدا بر چيزى محال تعلق نمى گيرد، ولى امام در پاسخ خود با اين پاسخ خواسته ،
عوام را قانع كند، مانند اينكه : كسى مى گويد: آيا انسان مى تواند به هوا بپرد، جواب دهيم كه انسان مى
تواند هواپيما بسازد و بر هواپيما سوار شود و پرواز كند، امام با ذكر مثال عدسى چشم ، مى خواهد
بفرمايد: اگر مى خواهى قدرت خدا را بفهمى از اين راه بفهم ، نه با مثال غير منقول گنجاندن دنيا در
درون تخم مرغ يا مى خواهد بفرمايد: اگر انعكاس دادن همه جهان در ميان تخم مرغ باشد، چنين كارى محال
نيست و خدا بر آن قادر است ، و گرنه محال است و قدرت خدا بر چيز محال تعلق نمى گيرد، مانند اينكه
بگوئيم آيا خدا قادر است كه دو دوتا را پنج كند، چنين سؤ الى غلط است .

30- همان ، حديث 4، ص 79 و 80، ج 1.

31- زيرا فرض اختلاف آن دو، از هر جهت ، فرض غلط است ، زيرا دو چيز ولو در يك جهت ، مانند وجود و هستى ،
باهم اتفاق دارند.

32- همان مدرك ، حديث 5، ص 80، 81- ج 1.- با تلخيص و توضيح و نقل به معنى از نگارنده .

33- همان مدرك ، حديث 6، ص 83،84، ج 1.

34-باب مايحب من ذكر الله ... حديث 4، ص 496 - ج 2.

35- باب الكون و المكان ، حديث 2، ص 88، ج 1.

36- باب معانى الاسماء... حديث 8، ص 117، ج 1.

37- باب جوامع التوحيد - باب النوادر، حديث 1، ص 143، ج 1.

38- باب الاراده انها من صفات الفعل ، حديث 5، ص 110، ج 1.

39- در بعضى از عبارات (سبحت ) با حاء جيمى آمده است .

40- باب فى ابطال الرويه ، حديث 1، ص 95، 96- ج 1.

41- باب العرش و الكرسى - حديث 2، ص 130 - 131، ج 1.

42- همان ، حديث 5، ص 7) ج 1.

43- همان ، حديث 6، ص 8 9، ج 1.

44- باب النهى عن الجسم و الصوره ، حديث 6،ص 106، ج 1.- در مورد اينكه آيا هشام ، چنين عقيده اى داشته ،
روشن نيست زيرا:
1- يونس ، راوى روايت فوق از افراد مغرض و غالى بوده است 2- شايد هشام قبل از پيوستنش به مكتب تشيع ،
چنين عقيده اى داشته است 3- به گفته عالم بزرگ سيد مرتضى (ره ) روا است كه هشام اين سخن را از باب الزام
خصم و متقاعد كردن مخالف مذهب گفته است (تنقيح المقال ، ج 3 ص 297 - قاموس الرجال ، ج 9، ص 225).

45-باب الحركة و الانتقال ، حديث 10، ص 128، ج 1.

46- باب الجبروالقدر، حديث يك ، ص 155، 156، ج 1.

47- منظور از (قدريه ) در اينجا كسانى هستند كه مى گفتند: خدا همه امور را به بشر تفويض ‍ كرد و
واگذاشته ، و سلطه خود را از بشر برداشته است .

48-همان ، حديث 4، ص 157، 158، ج 1.

49- باب الاستطاعة ، حديث 4، ص 162، ج 1.

50- باب سلامة الدين حديث 4، ص 216 - ج 2.

51- باب التكاتب ، حديث 4، ص 671- ج 2.

52- باب التسبيح و التهليل و التكبير، حديث 1، ص 505- ج 2.

53- همان ، حديث 4،ص 504، ج 2(در مورد آيات فوق ، شاءن نزولهاى ديگرى نيز نقل كرده اند).

54- باب التويض الى الله ... حديث 7، ص 66- ج 2.

55- باب ان الدعا، سلاح المؤ من ، حديث 3، ص 468، ج 2.

56- باب الاقبال على الدعاء، حديث 5، ص 474- ج 2.

57- باب الشك ، حديث 9، ص 400-ج 2.

58- باب من لا تستجاب دعوته ، حديث 1، ص 510، ج 2.

59- باب الثناء قبل الدعا، حديث 6 و 7، ص 485 و 486 - ج 2.

60- همان ، حديث 8، ص 468 - ج 2.

61- باب من ابطات عليه الاجابه ، حديث 1، ص 243 و 244 ج 2.

62- باب الدعاعلى العدو، حديث 3، ص 512 - ج 2.

63- همان ، حديث 4، ص 512 و 513، ج 2 - و در (باب الدعا للكرب و الهم ... حديث 5، ص ‍ 557، ج 2، متن نفرين به گونه
ديگر ذكر شده است .

64-(مباهله ) از تبهل به معنى تضرع و زارى و نفرين كردن همديگر است ، به اين طريق كه دو نفر (در دو
مذهب ) يا دو گروه (در دو دين ) به صحرا مى روند، به خدا توجه كرده و همديگر را نفرين مى كنند، و از خدا
مى خواهند، تا دروغگو و طرفدار باطل را به هلاكت برساند.

65-باب المباهله ، حديث 1، ص 513 و 514.

66-باب الدعاللكرب والهم و الحزن ، حديث 4، ص 556 - ج 2.

67- باب الدعا للكرب والهم و...حديث 13، ص 560-ج 21.

68- باب الدعا للعلل والامراض ، حديث 2، ص 546 - ج 2.

69- باب دعوات موجزات ...حديث 7، ص 579 - ج 2.

70- همان ، حديث 25، ص 587 - ج 2.

71-باب الاغضاء - باب نادر، حديث 4، ص 652 - ج 2.

72- باب الرد على الكتاب والسنه ، حديث 5، ص 60 ج 1.

73- كتاب فضل القرآن ، حديث 13، ص 602، ج 2.

74- باب فضل حامل القرآن ، حديث 6، ص 604 و605- ج 2.

75- همان ، حديث 10،ص 606- ج 2.

76- باب ترتيل القرآن ، بالصوت الحسن ، حديث 13، ص 616-ج 2.

77-باب فيمن يظهر الغيشية ، عند قرائة القران ، حديث 1، ص 616-ج 2.

78- باب فضل القرآن ، حديث 13، ص 622-ج 2.

79- شرح زندگى هشام را در كتاب (هشام بن حكم ، پاسدار عقائد اسلام ) تاءليف نگارنده بخوانيد، ج 1.

80- باب الاضطرار الى الحجه ، حديث 3،ص 169 و 170،ج 1.

81- باب دعائم الاسلام ، حديث 5، ص 18 و 19-ج 2.

82-باب ان الايمان لا يضر معه سيئه ...، حديث 5، ص 464-ج 2.

83-علم كلام ، علمى است كه در اصول عقائد، بر اساس استدلالات قوى عقلى و نقلى بحث مى كند.

84- منظور، ابو جعفر، محمد بن على بن نعمان ، كوفى است كه لقبش (احول )بود، و در محله طاق المحامل
كوفه ، مغازه داشت ، از اين رو به او (مؤ من الطاق ) مى گفتند، ولى مخالفان او را به عنوان (شيطان
الطاق )مى خواندند(سفينة البحار، ج 2،ص 100.

85-باب الاضطرار الى الحجة ، حديث 4، ص 171 و 172، ج 1.

86- همان ، دنباله حديث 4، ص 172 و173، ج 1.

87-الشافى سيد مرتضى ، ص 12- تنقيح المقال ،ج 3،ص 295.

88-اقتباس از سخن امام باقر(ع ) - باب طبقات الانبياء، حديث 4، ص 75، ج 1.

89- باب الضلال ، حديث 1، ص 401-ج 2.

90-باب ادنى مايكون به العبد... حديث 1، ص 414 و 415-ج 2.

91-باب لزوم الحجة على العالم - باب النوادر، حديث 10، ص 50-ج 1.

92-باب معرفة الامام ، والرداليه ، حديث 63، ص 188، ج 1.

93-باب ان الائمة هم الهداة ، حديث 3، ص 192، ج 1.

94- باب نادر الجامع فى فضل الامام ، حديث يك (با تلخيص ) ص 199 تا 203،ج

95- باب ان اهل الذكر... حديث 6 و7، ص 305 و306، ج 1.

96- باب ما يجب على الناس عند مضى الامام ، حديث 2، ص 378 و379.

97-... الا ومن ظلمهم وكذبهم فليس منى ، ولا معى ، و انا منه برى ء(باب ان الائمة فى كتاب الله امامان ،
حديث 1، ص 215، ج 1.)

98- مراة العقول ، ص 170 - مطابق نقل ترجمه اصول كافى ، ج 1، ص 330.

99-باب ان الائمه (ع ) عندهم جميع الكتب ...حديث يك ، ص 227،ج 1.

100- همان مدرك .

101- منظور عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن ابيطالب (ع ) است كه چون مادرش فاطمه دختر امام حسين (ع ) بود،
او را (عبدالله محض ) (يعنى كسى كه خالص از جانب پدر و مادر، هاشمى است ) مى خواندند، در مدح و ذم
عبدالله ، روايات مختلف است ، به احتمال قوى ، سخن فوق ، و روايات ذم ، از روى تقيه بوده است ، در اين
باره به كتاب تتمه المنتهى ، ص 128 و 129 مراجعه شود.

102-باب ما عندالائمه من سلاح رسول الله ، حديث 1، ص 232 و 233، ج 1.

103-باب فيه ذكر الصيحفة و الجفر الجامه ، حديث 1، ص 239، ج 1.

104-باب انه ليس من الحق الا من خرج من عندالائمه (ع )، حديث 6، ص 400- ج 1.

105- مانند نوكرى كه خانه آقاى خود را كه ولى نعمتش است برگزيده ، ولى گاهى از او لغزشى ديده مى شود، كه
چنين نوكرى سرزنش ندارد، ولى اگر همين نوكر به خانه دشمن آقايش برود، گر چه كارهاى نيك كند، سرزنش
دارد .

106- باب فيمن دان الله بغير امام من الله ، حديث 3، ص 375- ج 1.

107-باب فى شاءن انا انزلناه ... حديث 1، ص 243 تا 245، ج 1.

108-همان ، حديث 8، ص 251 و 252،ج 1.(با تلخيص كامل ).

109- باب فى ان الائمه بمن يشبهون ... حديث 6، ص 269 و270، ج 1.

110-باب فيه ذكر ارواح التى فى الائمه (ع )، حديث 3، ص 272، ج 1.

111- باب ان الامامة (ع ) عهد من الله ... حديث 3، ص 278، ج 1.

112- باب الامور التى يوجب حجة الامام (ع )، حديث 2، ص 284، ج 1.

113-فمن لم يكن هذه الخصال فيه ، فليس هو بامام (همان ، حديث 7،ص 285، ج 1.

114- باب مواليد الائمه (ع )، حديث 7،ص 388-ج 1.

115- باب ان الواجب على الناس ان ياءتوا الامام ، حديث 3، ص 392-ج 1.

116-باب ان الائمه تدخل الملائكة بيوتهم ...حديث يك ، ص 393-ج 1.

117- همان ، حديث 3، ص 393 و394- ج 1.

118- باب ان الجن ياءتيهم ... حديث 4، ص 395-ج 1.

119- باب ان الارض كلها للامام (ع )، حديث 3، ص 408- ج 1.

120- باب سيرة الامام فى نفسه ...حديث 2، ص 410- ج 1.

121- نهج البلاغه صبحى صالح ، خطبه 209- در اصول كافى ، بجاى علاء، (ربيع بن زياد) آمده است .

122-باب سيرة فى نفسه ... حديث 3، ص 410 و411- ج 1.

123-باب الارض كلها للامام ، ذيل حديث 8، ص 409و 410-ج 1.

124-در آيه 33 احزاب ، كه در بالا ذكر شد.

125-باب ما نص الله عزوجل و رسوله على الائمه ، حديث 1،ص 286 تا288- ج 1.(با تلخيص ).

126- علامه مجلسى (ره ) در شرح خود مى گويد: اين حيوانات را از جهت شباهت ، (مسخ شده ) گويند، نه آنكه
از نسل آنها باشند، زيرا مسخ شده ها پس از سه روز مرده اند. نگارنده گويد: در مورد (لشكر بنى مروان
)، احتمال دارد اشاره به آينده باشد، چرا كه طبق روايت مشروحى ، امام صادق (ع ) فرمود: (بنى اميه
نمردند مگر اينكه به صورت مارمولك مسخ شدند) (شرح در روضة الكافى ، ص 232 حديث 305)- ضمنا بعضى از فقهاء
مى گويند: يكى از دلائل حرمت ريش تراشى ، همين قسمت از روايت فوق است .

127-در فرازى از زيارتنامه مولوديه على (ع ) مى خوانيم : السلام عليك يا خاتم الحصى ، و مبين المشكلات :

(سلام بر تو اى مهر زننده سنگريزه ها و روشن كننده مشكلات ).

128-چنانكه ذكر شد، حبابه در عصر امام سجاد(ع ) 113 سال داشت ، و بعد به اعجاز آن حضرت جوان شده است و بعدا
تا عصر حضرت رضا(ع )123 سال ديگر عمر كرده و در مجموع 236 سال عمر نموده است (نگارنده )

129-باب ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل ، حديث 1، ص 346 و 347- ج 1 - و در بحث 4 همين باب ، كنيه حبابه (ام
غانم ) ذكر شده است .

130-باب ماجاء فى الاثنى عشر... حديث 1، ص 525 و526-ج 1.

131-متن اين لوح در اصول كافى ج 1 ص 527 و528 آمده است (باب ماجاء فى الاثنى عشر حديث 3 ص 527.

132- با توجه به اينكه على (ع ) در سال 40 هجرت ، شهيد شد، وامام سجاد(ع ) در سال 38 هجرت متولد گرديد، پس على
(ع ) دو سال از عمر امام سجاد (ع ) را درك نموده است .

133- همان ،حديث 4، ص 529.

134- همان ، حديث 8، ص 531 و532- ج 1.(نظير اين حديث ، حديث 5 همين باب است ).

135- باب الصلاة على النبى محمد(ص ) و اهلبيته (ع )، حديث 3و4، ص 491 و 492- ج 2.(نظير اين مطلب در حديث 12، ص 493-
آمده است ).

136- همان ، حديث 21، ص 495 - ج 2.

137-باب مولد امير المؤ منين ، حديث 1، ص 452-ج 1.

138- همان حديث 1، ص 454 - ج 1.

139-او يازدهمين نفر بود كه در آغاز بعثت به پيامبر (ص ) ايمان آورد.

140- باب مولد اميرالمؤ منين (ع )، حديث 2، ص 453- ج 1.

141- مولد النبى ، حديث 24،ص 447- ج 1.

142- همان حديث 29،ص 448-ج 1.

143- مرآت العقول علامه مجلسى ، ذيل حديث فوق .

144- همان ، حديث 30، ص 449 - ج 1- ابوطالب هنگام بعثت ،75 سال داشت ، و در سال 9يا 10 بعثت در سن حدود 85 سالگى از
دنيا رفت ، بنابراين دوران مبارزات و قهرمانى هاى او در دفاع از پيامبر(ص )، در سنين پيرى بوده است .

145-همان ، حديث 31، ص 449.

146-در آيه هفت (ص ) مى خوانيم : ما سمعنا بهذا فى الملة الاخرة ان هذا الا اختلاق : (ما هرگز چنين
چيزى از پدران خود نشنيده ايم ، اين فقط يك دروغ است (سوره صاد آيه 7) (باب التسليم على اهل الملل ،
حديث 5، ص 649- ج 2.

147- باب حسن الخلق ، حديث 15، ص 102، ج 2.

148- مولد النبى ، حديث 13، ص 442 و 443 ج 1.

149- باب التواضع ، حديث 3، ص 122- ج 2.

150- همان ، حديث 5، ص 122 - ج 1.

151- باب استصار الذنوب ، حديث 3، ص 288 - ج 2.

152-باب فضل فقراء المسلمين ، حديث 11، ص 262 -ج 2.

153-باب ذم الدنياو الزهدفيها، حديث 8، ص 129 -ج 2.

154- همان مدرك ، حديث 9.

155-باب الدعابة و الضحك ، حديث 1، ص 663 -ج 2.

156- باب التكاتب - باب النوادر، حديث 1، ص 671 -ج 2.

157- باب مولد النبى (ص )، حديث 16،ص 444 - ج 1.

158- باب مايجب من حق الامام على الرعيه ، حديث 406 - ج 1.از علامه مجلسى (ره ) نقل شده كه اين خطبه ، طولانى
بوده ، و آن حضرت ، امام بعد از خود را در همين خطبه تعيين كرد، و فضائل اهلبيتش را متذكر گرديد.

159- باب مولد النبى (ص )، حديث 19، ص 445 و446 (با تلخيص )- ج 1.

160- كحل البصر، ط بيروت ، ص 195.

161- باب مولد النبى ، حديث 35، ص 450 -ج 1.

162- همان ، حديث 38، ص 451 -ج 1.

163- بقيع به معنى كافى است كه درختهاى گوناگون دارد، و در شهر مدينه پنج بقيع بوده است : 1- بقيع مصلى ؛
كه پيامبر(ص ) در آنجا نماز عيد مى خوانده 2- بقيع غرقد؛ كه قبرستان مدينه است 3- بقيع زبير، كه پيامبر(ص
) آنجا را به زبير بن عوام داد 4-بقيع جنجبه ؛ نام درختى است كه در آنجا روئيده بود 5- بقيع بطحان ، كه
نزديك رودخانه بود ( ترجمه اصول كافى ج 2، ص 344).

164- مولد النبى (ص )، حديث 37، ص 451 - ج 1.

165-باب ما عند الائمه من سلاح رسول الله (ص ) ذيل حديث ) ص 236، ج 1.

166-باب مولد الزهرا(س )، حديث 7، ص 460 - ج 1.

167-همان ، حديث 5، ص 460 - ج 1.

168- باب حق الجوار، حديث 6، ص 667 - ج 2.

169-باب فيه ذكر الصحيفة ... و مصحف فاطمه (س )، حديث 2،5،8 ص 240، 241، 242، ج 1.

170-باب الاضطرار الى الحجة ، حديث 1، ص 168 و169، ج 1.

171-اقباس از گفتار مشروح حضرت على (ع ) در شاءن خود باب اختلاف الحديث ، قسمت آخر، حديث 1، ص 63، 64، ج 1.

172- باب الكون و المكان ، حديث 6، ص 0)، ج 1.

173-همان ، حديث 8، ص 90، ج 1.

174-باب ما عندالائمة من سلاح رسول الله (ص )، حديث يك ، ص 232، ج 1.

175-اين جريان را حضرت على (ع ) كرارا نقل مى كرد - اصول كافى ج 1 باب فى شاءن (انا انزلناه فى ليلة
القدر)، حديث 5، ص 249.

176-باب مولد الزهراء(س )، حديث 8، ص 490.

177-باب ان الله لم يعلم نبيا علما الا امره يعلمه اميرالمؤ منين ... حديث 1 و2و3، ص 263، ج 1.

178- باب ان الائمة (ع ) ورثه العلم ... حديث 6، ص 222، 223، ج 1.

179-باب ان الائمة (ع ) محدثون مفهمون ، حديث 5، ص 271، ج 1. در بعضى از روايات آمده : كه على (ع ) روزى مقام و
اوصاف (ذوالقرنين ) را براى اصحاب خود ذكر كرد، و سپس فرمود: (در ميان شما نيز مانند او هست )
(يعنى خودش ) (تفسير على بن ابراهيم ذيل آيات 83 تا1)سوره كهف ).
در قرآن مجيد از (ذوالقرنين )، به عنوان يك زمامدار مقتدر و بنده صالح خدا ياد شده و برخى از صفات
او بيان گشته و از او تمجيد شده است (سوره كهف آيات 83 تا98).

180-در متن حديث ، تعبير به (كتاب مسجل ) شده كه ما اين جمله را به (طومار مهر كرده ) ترجمه نموديم .

181-باب ان الائمة لايفعلوا شيئا... حديث 4، ص 281، ج 1. (با تلخيص كامل ).

182-باب مانص الله عزوجل و رسوله على الائمه (ع ) حديث 3، ص 288 (با تلخيص ) ناگفته نماند: آيه فوق مطابق
روايات متعدد، و گفتار مفسران ، در شاءن على (ع ) نازل شده ، آن هنگام كه در ركوع نماز، انگشترش را به
مردى فقير داد(شرح اين مطلب در كتاب الغدير جلد2، و احقاق الحق جلد 2 آمده است ).ولى در روايت فوق به
جاى انگشتر، لباس گرانقيمت روپوش ، ذكر شده است ، شايد اين ماجرا تكرار شده و در ركوع يك نماز، آن
حضرت انگشترش را به فقير داده ، و در ركوع نماز ديگر، روپوشش را... و تفاوت ديگر اينكه : روايت فوق
بيانگر نزول آيه مذكور، در شاءن همه امامامن (ع ) است ، و حاكى است كه تقاضا كننده ، فرشته اى (به صورت
انسان براى امتحان ) بوده است .

183-باب ما نص الله عزوجل و رسوله على الائمه (ع )... فرازى از حديث 6، ص 290 و 291- ج 1. ناگفته نماند كه حديث
غدير، معروف و مشروح است ، و آنچه در بالا ذكر شد، احتمالا، غير از حديث غدير مى باشد.

184-باب الاشارة و النص على امير المؤ منين (ع ) ذيل حديث 3، ص 295 و 296، ج 1، به نقل از امام صادق (ع )

185-همان ، حديث 4،ص 296، ج 1.

186- همان ، حديث 8،ص 297،ج 1.

187- همان ، حديث 7، ص 296، ج 1.

188-كحل البصر، ط- بيروت ، ص 199.

189- باب مولد النبى (ص )، حديث 15، ص 443 و444.

190-باب ماجاء فى الاثنى عشر... حديث 13، ص 533-ج 1. نظير اين مطلب در كتاب (الاختصاص شيخ مفيد) ص 274 و
(اثبات الوصيه مسعودى ) آمده ، با اين تفاوت كه ، اين واقعه در مسجد (قبا) رخ داد، و ابوبكر
تصميم گرفت ، كنار بكشد، ولى عمر با گفتارى او را پشيمان كرد.

191- سيرة الامام - حديث 2، ص 411 ج 1.

192-باب ان ابجن ياءتيهم ... حديث 6، ص 396 - آن در مسجدى كه آن اژدها از آن وارد مسجد شد، به نام (باب
الثعبان ) (در اژدها) معروف گرديد، بعدا بنى اميه براى اينكه اين فضيلت على (ع ) را به باد فراموشى
بسپرند، چند روز فيلى كنار آن بستند، كم كم نام آن در به (باب الفيل ) موسوم گرديد.

193- باب حسن الصحابه و حق الصاحب فى السفر، حديث 5، ص 670 - ج 2.

194- اقتباس از تتمة المنتهى ، ص 11و 12.

195-منظور از اين آيه ، آيه 54 سوره اعراف است كه مى فرمايد:
ان ربكم الله الذى خلق السماوات و الارض فى ستة ايام ثم استوى على العرش يغشى الليل النهار يطلبه
حثيثا والشمس والقمر والنجون مسخرات بامره ...منظور طلحه و زبير اين بود كه خداش با خواندن اين آيه ،
به خدا توكل كند، و با قدرت معنوى ، و قلبى استوار حركت نمايد

196-نفرين على (ع ) در جريان جنگ جمل ، تحقق يافت .

197-باب مايفصل به بين دعوى المحق و المبطل ... حديث يك ، ص 343 تا 346- ج 1 (با اقتباس ‍ و ترجمه ).

198-همان ، حديث 15، ص 355 ،356- ج 1 (در بعضى از متون ، بجاى ام اسلم ، ام سلم ذكر شده است سفينة البحار، ج 1 ص
642).

199- باب ماجاء فى الاثنى عشر... حديث 5، ص 529 و 530- ج 1.(نظير اين حديث در همين باب ، حديث 8 آمده است .)

200-باب مايجب من حق الامام على الرعية حديث 5، ص 406 -ج 1.

201-باب الصدق واداء الامانه ، حديث 5، ص 163 - ج 2.

202-باب مولد اميرالمؤ منين (ع ) حديث 7، ص 457 - ج 1.

203-باب المكارم ، حديث 8، ص 58 و59 - ج 2.

204-همان ، حديث 10، ص 59، ج 2.

205-بنابراين آن هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب ، عبارتند از 1- محمد(ص )2- على (ع ) 3- حمزه 4- جعفر 5- حسن (ع
)6-حسين (ع ) 7-مهدى (عج )

206- باب مولد النبى (ص )، حديث 34، ص 450.

207- باب الاشارة و النص على الحسين بن على (ع )، حديث 5، ص 298، ج 1.

208-كناسه (بر وزن شماره ) مكانى است در محله طاق المحامل كوفه ، كه در آن عصر، مركز كبابى ها و كله
پزهاى كوفه بوده است .

209-باب الاشاره والنص على الحسين بن على (ع )، حديث 7،ص 300، ج 1.

210- اقتباس از (باب مولد اميرالمؤ منين ) حديث 4، ص 454و 455 - ج 1.

211-باب مولد الحسن بن على (ع )، حديث 4، ص 462 -ج 1.

212- همان ، حديث 6، ص 463 -ج 1.

213-سفينة البحار، ج 1، ص 336.

214- باب مولد الحسن بن على (ع )، حديث يك ، ص 360 - ج 1.

215-باب الاشارة والنص على الحسين بن على (ع )، حديث 3، ص 302 و303 - ج 1.

216- باب مولد الحسين (ع )، حديث 4، ص 464 -ج 1. (به طور اقتباس و تلخيص ).

217-باب ان مستقى العلم من بيت آل محمد(ص )، حديث 2، ص 399 - ج 1.

218- همان ، حديث 6، ص 465 - ج 1.

219-مولد الحسين (ع )، حديث 8، ص 465 (به طور اقتباس ) ج 1.

220- همان ، حديث 9،ص 466، ج 1.

221- باب الاشارة و النص على على بن الحسين (ع )، حديث يك ، ص 303 - ج 1.

222-مولد على بن الحسين (ع ) حديث 1، ص 467 - ج 1.

223-مى فرمود:(از قصاص قيامت مى ترسم )، هنگام كند رفتن شتر، تنها با تازيانه ، اشاره مى كرد. (مناقب
آل ابيطالب ، ج 4، ص 155).

224-مولد على بن الحسين ، حديث 2 و 3، ص 467.

225- همان ، حديث 4، ص 468.

226-علامه مجلسى (ره ) مى گويد: نظر به اينكه روايات بسيار در شاءن و مقام محمد حنفيه وارد شده ، ممكن
است مذاكره فوق به خاطره مصالح و آگاهى ضعفاء، شيعه بوده است (شرح در مرآت العقول ).

227- باب ما يفصل به بين دعوى المحق والمبطل ، حديث 5، ص 348 - ج 1.

228-باب نادر ايضا بعد از (باب فى تفسير الذنوب )، حديث 2، ص 450 - ج 2.

229-باب دعوات معجزات ... حديث 10، ص 579 و 580 - ج 2.

230-باب التفويض الى الله والتوكل عليه ، حديث 2، ص 63، ج 2.

231- ظاهرا صبحانه در آن عصر به عنوان نهار، خورده مى شد.

232- باب التواضع ، حديث 8، ص 123 - ج 2.

233-باب النصر، حديث 13، ص 91. ج 2.

234- باب الظلم ، حديث 5، ص 331 - ج 2.

235- باب مولد ابى جعفر محمدبن على (ع )، حديث 2، ص 469 - ج 1.

236- باب الاشارة و النص على ابى جعفر(ع )، حديث 1، ص 305، ج 1.

237-همان ، حديث 2، ص 305، ج 1.

238-باب الاشارة و النص على على بن الحسين (ع ) حديث 4، ص 304، ج 1.

239- باب مولد الى جعفر، محمد بن على (ع )، حديث 2، ص 469 -470، ج 1.

240- همان ، حديث 3، ص 470 - ج 1.

241- قمرى : پرنده اى است خاكى رنگ و كوچكتر از كبوتر، كه جفت جفت با هم زندگى مى كنند(فرهنگ عميد).

242-همان ، حدث 4، ص 471 -ج 1.

243-همان ، حديث 5، ص 471 (قسمت آغاز حديث ) - ج 1.

244-همان ، حديث 5 (قسمت آخر حديث ) ص 471 و 472 - ج 1.

245- سفينة البحار، ج 1، ص 142.

246-اين مرد بلند قامت از طايفه جن بود، كه به عنوان خادم و نامه رسان امام باقر(ع )، به صورت انسان ظاهر
شده بود.

247-باب ان الجن ياءتيهم و يساءلونهم ، حديث 7، ص 396 - ج 1.

248-باب الكتمان ، حديث 4، ص 222، ج 2.

249- همان ، حديث 6، ص 349 تا 351- ج 1.

250-باب سيرة الامام فى نفسه ... حديث 4، ص 411 - ج 1.

251-اين مرد عرب ، از اولياى خدا مانند حضرت خضر(ع )، و يا فرشته اى به صورت انسان بوده است .

252-باب مولد ابى عبدالله ، جعفر بن محمد(ص )، حديث 3، ص 473 - ج 1.

253- همان ، حديث 4، ص 474 - ج 1.

254-همان ، حديث 5، ص 474 - ج 1.

255- يعنى فرشته اى از طرف خدا، با او تماس دارد و اخبار آينده و اسرار و احكام را به او خبر مى دهد.

256-بحار، ج 13، ص 402.

257-باب ان الائمة عندهم جميع الكتب ... حديث 2، ص 227، ج 1.

258-باب صلة الرحم ، حديث 23، ص 155 - ج 2.

259- باب موالد ابى عبدالله ، جعفربن محمد(ع )، حديث 2، ص 473 - ج 1 - جمله (اعرق الثرى ) لقب اسماعيل
پيغمبر است ، اين حاكى است كه فرزندان اسماعيل ، مانند رگ و ريشه درخت ، در اطراف زمين پراكنده اند.

260-باب الدعا للكرب و الهم ...حديث 12، ص 559 - ج 2

261-باب الدعا للكرب و الهم و الحزن ...حديث 22 ص 562 و 563 - ج 2.

262-باب الرضا بموهبه الايمان و الصبر...حديث 5 ص 246 - ج 2

263-باب الاشارة و النص على ابى عبدالله الصادق (ع ) حديث 8، ص 307، ج 1.

264-باب الاشارة و النص على ابى الحسن موسى (ع ) ذيل حديث 3 - ج 1

265-باب الحلم ، حديث 7، ص 112 - ج 2

266-باب الائمه (ع ) حديث 1 ص 385 و 386 - ج 1

267-همان ، حديث 11، ص 320 - ج 1

268-باب المعارين ، حديث 3، ص 418 - ج 2

/ 534