مهربانى و كرم امام رضا(ع ) به مؤ منى درمانده - داستان های اصول کافی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان های اصول کافی - نسخه متنی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مهربانى و كرم امام رضا(ع ) به مؤ منى درمانده

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

غفارى مى گويد: مردى از خاندان ابورافع غلام پيامبر(ص )، كه نامش ‍ (طيس ) بود، از من طلبى داشت ، و
آن را مطالبه مى كرد، و اصرار مى ورزيد، مردم نيز او را كمك مى كردند، چون خود را درمانده يافتم و
ديدم او دست بردار نيست (و دست من نيز خالى است و نمى توانم طلب او را بپردازم ) نماز صبح را در مسجد
مدينه خواندم و تصميم گرفتم به امام رضا(ع ) كه در آن وقت در عريض (روستايى نزديك مدينه ) بود، پناه
ببرم ، به عريض رفتم ، وقتى كه به نزديك خانه آن حضرت رسيدم ، ديدم آن حضرت بر الاغى سوار است ، و
خجالت كشيدم به محضرش بروم ، حضرت به طرف من آمد وقتى كه به من رسيد ايستاد و نگاه كرد، سلام كردم ،
ماه رمضان بود، عرض كردم :

(قربانت گردم غلام شما طيس از من طلبى دارد و در دريافت آن پافشارى مى كند
و مرا رسوا كرده است ).

من پيش خود گفتم ، حضرت رضا(ع ) به طيس مى گويد، به غفارى مهلت بده ، و اصلا نگفتم كه طيس چقدر پول از من
مى خواهد.

امام رضا(ع ) به من فرمود: بنشين تا برگردم ، نماز مغرب را خواندم و روزه هم بودم كه هنوز افطار هم
نكرده بودم ، سينه ام تنگ شده بود، خواستم برگردم كه ديدم امام رضا(ع ) در حالى كه مردم در گردش بودند
و گداها سر راهش نشسته بودند آمد، او به آنها انفاق مى كرد، تا اينكه از آنها گذشت و وارد خانه شد و
سپس بيرون آمد، مرا طلبيد، به حضورش رفتم ، با هم وارد خانه شديم ، و كنار هم نشستيم و درباره اين
مسيب امير مدينه كه بسيارى اوقات درباره او با آن حضرت سخن مى گفتم گفتگو كرديم ، سپس فرمود:

(گمان
ندارم كه هنوز افطار كرده باشى ؟)

/ 534