مسلمان شدن عجيب راهب در حضور امام كاظم (ع )
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ سرزمين (نجران ) يكى از شهرهاى مسيحى نشين بود، روزى يك مرد و يك زن كه هر دو، راهب (عابد و عالممسيحى ) بودند، به حضور امام كاظم (ع ) در مدينه آمدند، زن راهب مسائلى از امام كاظم (ع ) پرسيد، امام
پاسخ مسائل او را داد، او به حقانيت اسلام پى برد و هماندم در محضر آن حضرت ، مسلمان شد، و گواهى به
يكتائى خدا و رسالت محمد(ص ) داد.سپس مرد راهب ، مسائلى از امام كاظم (ع ) پرسيد و امام به همه آن مسائل پاسخ داد، آنگاه بين امام و او
گفتگوى زير به ميان آمد:راهب : من در دين خود آنچنان نيرومندم كه هيچ كدام از مسيحيان از دانش ، به درجه من نمى رسند، شنيدم
مردى در هند سكونت دارد، كه هر گاه بخواهد براى زيارت بيت المقدس بيايد، در يك شبانه روز - آنهمه راه
طولانى را مى پيمايد - مى آيد و باز مى گردد، من احوال او را از شخص پرسيدم ، او گفت : (آن شخص هندى ،
اسمى را كه آصف برخيا همدم سليمان (ع ) مى دانست و به آن وسيله تخت بلقيس را از شهر سبا نزد سليمان
آورد، مى داند) خداوند وصف آصف برخيا را در كتاب شما (قرآن - 38 تا 40 نمل ) و در كتابهائى كه بر ما اهل
اديان نازل شده ، بيان فرموده است .امام كاظم : آيا خداوند داراى چند نام است كه دعا به وسيله آنها حتما به استجابت مى رسد؟راهب : آن نامها بسيار است ، ولى آنها را كه دعا به وسيله آنها حتما در نمى شود، هفت نام است .امام كاظم (ع) : آنچه از آنها را بياد دارى بگو.راهب : نه ، به حق خدائى كه تورات را بر موسى (ع ) فرو فرستاد و عيسى (ع ) را مايه پند جهانيان قرار داد
و... آن نامها را نمى دانم ، و اگر مى دانستم نيازى به شما نداشتم كه از شما بپرسم .امام كاظم : اكنون بقيه داستان آن مرد هندى را بيان كن
راهب : من اين نامها را شنيده ام ولى حقيقت معنى و تفسير آنها را نمى دانم و چگونگى دعا به وسيله آنها
را نمى شناسم ، به سوى هند حركت كردم تا به شهر (سبذان ) رسيدم ، آدرس آن مرد را در آنجا پرسيدم ،
گفتند: او در فلان كوه در ميان صومعه اى است ، و در تمام سال دو بار از آن صومعه بيرون مى آيد، هنديان
معتقدند كه خداوند در صومعه او چشمه اى بيرون آورده و زمين اطراف آن بدون تخم و بذر افشانى براى او
كاشته مى شود و محصول مى دهد.