كرامتى ديگر از حضرت رضا(ع ) - داستان های اصول کافی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان های اصول کافی - نسخه متنی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


كرامتى ديگر از حضرت رضا(ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عبدالله بن مغيره عراقى مى گويد: من به مذهب (واقفيه ) اعتقاد داشتم ، (و مى گفتم بعد از امام هفتم ،
امامى نيست ) براى انجام مراسم حج به مكه رفتم در آنجا در مورد مذهبم ، شك و ترديد نمودم ، كنار كعبه
خود را به ملتزم (ديوار مقابل در خانه كعبه ) چسباندم و گفتم :

(خدايا! تو خواسته مرا مى دانى ، مرا به
بهترين دينار ارشاد فرما).

همانجا به قلبم افتاد كه به حضرت امام رضا(ع ) بروم ، به مدينه رفته و به خانه آن حضرت شتافتم ، و به
خادم خانه گفتم :

(به مولايت بگو يك مرد عراقى به در خانه آمده است ).

هماندم صداى امام رضا(ع ) را از درون خانه شنيدم دوبار فرمود:

(اى عبدالله بن مغيرة ! وارد خانه شو).

وارد خانه شدم ، هنگامى كه آن حضرت ، به چهره من نگاه كرد، فرمود: .

(خداوند دعايت را به استجابت
رسانيد، و تو را به دين خودش ، هدايت نمود).

گفتم :

(اشهد انك حجة الله و امينه على خلقه

گواهى مى دهم كه البته تو حجت خدا، و امين خدا در ميان مخلوقاتش ‍ هستى ). (304)

/ 534