پيام مهرانگيز امام صادق (ع ) براى بخشيدن غلام
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْرفيد فرزند يزيد بن عمروبن هبيره (معروف به ابن هبيره ) بود، ابن هبيره به خاطر موضوعى ، سوگند خورد
كه غلامش را بكشد.رفيد براى حفظ جان خود فرار كرد و به امام صادق (ع ) پناهنده شد و جريان را به عرض حضرت رسانيد.امام صادق (ع ) به رفيد فرمود: (نزد ابن هبيره برو و سلام مرا به او برسان ، و از قول من به او بگو:
غلامت رفيد را پناه دادم با خشمت به او آسيب نرسان ).رفيد به امام عرض كرد:(ارباب من از مردم شام است و عقيده باطل دارد) (معتقد به امامت شما نيست تا
پيام شما را گوش كند.)امام صادق فرمود: (همانگونه كه به تو گفتم ، همان را انجام بده ).رفيد نزد ارباب خود بازگشت ، و در مسير راه با مرد عربى ملاقات كرد، مرد عرب گفت : كجا مى روى ؟ من چهره
مردى را كه كشته مى شود مى بينم ، آنگاه گفت : دستت را بيرون كن دستم را نشان دادم .مرد عرب گفت : (اين دست مردى است كه كشته مى شود)، سپس گفت پايت را نشان بده .پايم را نشان دادم .مرد عرب گفت : (پاى مردى را كه كشته ميشود مى بينم )، سپس گفت : تنت را ببينم ،
تنم را نشان دادم ، وقتى كه تنم را ديد.گفت : (مردى است كه كشته شود)، سپس گفت : زبانت را به من نشان بده .زبانم را نشان دادم ، گفت : (برو كه هيچ صدمه اى به تو نمى رسد زيرا در زبان تو پيغامى است ، اگر آن را
به كوههاى سخت و زمحت ، ابلاغ كنى ، آنها پيرو تو گردند). (251)