نامه امام عصر(عج ) به ابن مهزيار - داستان های اصول کافی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان های اصول کافی - نسخه متنی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


نامه امام عصر(عج ) به ابن مهزيار

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

محمد بن ابراهيم بن مهزيار (كه پسر وكيل امام حسن عسكرى (ع ) در اهواز بود) مى گويد: بعد از وفات امام
حسن عسكرى (ع )، درباره جانشين آن حضرت به شك افتادم و نزد پدرم (ابراهيم ) مال زيادى از سهم امام (ع )

جمع شده بود، پدرم آن اموال را برداشته و سوار كشتى شد (تا آنها را به سامره نزد امام ببرد) من نيز
(براى بدرقه پدرم ) به دنبال او رفتم سوار كشتى شد، ولى در كشتى تب شديدى كرد و گفت :

پسر جان مرا
برگردان كه اين بيمارى نشانه مرگ است ، و به من گفت : نسبت به اين اموال از خدا بترس (و آن را از دستبرد
ورثه و ديگران حفظ كن و به صاحبش برسان )، و وصيت خود را به من كرد و پس از سه روز از دنيا رفت .

من با خود گفتم : پدرم وصيت بى مورد نكرده است ، من اين اموال را به بغداد مى برم و خانه اى در آنجا
اجاره مى كنم و اين اموال را در آنجا نگه مى دارم تا امام بر حق براى من اثبات گردد، آنگاه آن اموال را
به او مى سپرم ...

به بغداد رفتم و اموال را در خانه اى اجاره اى ، كنار شط جاى دادم ، پس از چند روز از آستان قدس امام
زمان (ع ) نامه اى براى من آمد كه تمام مشخصات آن اموال ، و حتى قسمتى از آن را كه خودم نمى دانستم ، در
آن نامه نوشته شده بود، من اطمينان يافتم و همه آن اموال را به آن نامه رسان سپردم ، پس از چند روز
نامه ديگرى آمد كه ما تو را به جاى پدرت نصب كرديم ، خدا را شكر و سپاسگذارى كن (391)

/ 534