آبرسانى جن مؤ من به تشنگان - داستان های اصول کافی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان های اصول کافی - نسخه متنی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


آبرسانى جن مؤ من به تشنگان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امام باقر(ع ) فرمود: گروهى از مؤ منان به مسافرت رفتند، در مسير راه آبشان تمام شد و سخت تشنه شدند،
به طورى كه كنار جاده رفتند و خود را به ريشه هاى درخت (كه كمى رطوبت داشت ) مى چسبانيدند و آماده مرگ
مى شدند.

در اين ميان پير مردى كه لباس سفيدى بر تن داشت ، نزد آنها آمد و گفت :

(برخيزيد، باكى بر شما نيست ،
اين آب است كه براى شما آورده ام ).

آنها برخاستند و از آب نوشيدند و سيراب شدند، سپس به آن پير مرد گفتند:

(تو كيستى ، خدا تو را رحمت
كند؟)

او گفت : من از جنيان هستم كه با رسول خدا(ص ) بيعت كرده اند، من از رسول خدا(ص ) شنيدم فرمود:

(مؤ من ،
برادر مؤ من ، چشم او و راهنماى او است ، پس شما نبايد در محضر من ، تباه گرديد)

(بلكه با حضور اسلام
كه در ميان شما است ، با هميارى ، همديگر را از تباهى حفظ مى نمائيد.) (453)

/ 534