پيام فريبكارانه دشمن به على (ع ) - داستان های اصول کافی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان های اصول کافی - نسخه متنی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


پيام فريبكارانه دشمن به على (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

(يكى از جنگهائى كه در آغاز خلافت امام على (ع ) در سال 36 ه .ق رخ داد، جنگ جمل بود كه در بصره واقع شد،
آتش افروزان اين جنگ ، طلحه و زبير بودند كه بيعت خود با على (ع ) را شكستند و زير پرچم عايشه ، جنگ
خانمانسوزى در بصره ، بين مسلمانان ، بر پا نمودند، جنگى كه موجب شهادت پنج هزار نفر از ياران على (ع
)، و هلاكت سيزده هزار نفر از لشكر عايشه ، گرديد(194) و خود طلحه و زبير نيز با كمال خوارى و گمراهى در
همين ماجرا، به خاك هلاكت افتادند، اكنون در اينجا به پيامى ككه طلحه و زبير، قبل از جنگ براى على (ع )

توسط شخصى به نام (خداش ) دادند و پاسخ على (ع )، و پيوستن خداش به على (ع ) و شهادت او، توجه كنيد:)

قبل از جنگ جمل ، طلحه و زبير، يكى از ياران خود به (خداش ) (بر وزن كتاب ) را براى ابلاغ پيامشان به
على (ع )، نزد آن حضرت فرستادند، آنها به خداش گفتند:

ما تو را نزد مردى مى فرستيم كه خود و خاندانش را از سالها قبل ، به جادوگرى و غب گويى مى شناسيم ،
و تو اى خداش در ميان اطرافيان ما، آنچنان مورد اطمينان هستى كه اعتمادت از خودمان بيشتر است در اين
جهت كه سخن على (ع ) تو را نفريبد، بلكه با او ستيز كنى تا حق را بر او آشكار سازى ، خوب توجه كن كه
ادعاى على (ع ) بيشتر از ادعاى همه است ، مبادا ادعاى او تو را تحت تاءثير قرار دهد و مغلوب سازد، نيز
بدان كه يكى از راههاى فريب دادن از ناحيه على (ع ) اين است كه با آوردن خوردنى و نوشيدنى و عسل و روغن
، و خلوت كردن با مردم ، آنها را مى فريبد، نبادا از غذاى او بخورى ، به عسل و روغنش دست نزن وبا او
خلوت منشين ، و از همه اين امور دورى كن ، و به يارى خدا به سوى او برو، هنگامى كه او را ديدى آيه سخره
(195)را بخوان و از نيرنگ او و نيرنگ شيطان به خدا پناه ببر، وقتى به حضورش رفتى ، با تمام توجه به او
نگاه نكن و با او انس نگير، آنگاه اين مطالب را از جانب ما به او ابداع كن :

1- دو برادر دينى و دو پسر عموى نسبى ، تو را سوگند مى دهند كه قطع رحم نكنى .

2- به تو مى گويند: آيا نمى دانى كه ما از روزى كه خداوند روح محمد(ص ) را قبض كرد، اكنون كه تو زمام امور
رهبرى را به دست گرفته اى و به كمترين مقامى رسيده اى ، احترام ما را ضايع نمودى و اميدمان را بريدى .

3- با وجود دورى ما از تو وسعت شهرهاى نزد تو، كردار و قدرت ما را نسبت به خود ناديده گرفتى ( با اينكه
شهرهاى وسيعى در نزديك دارى ، ما را از حكومت در شهرهاى دور مانند كوفه و بصره باز مى دارى ).

4- اين را بدان ، آن كسى كه (مانند عمار و ياسر و...) تو را از ما و همسوئى با ما منصرف مى كند، سودش براى
تو از ما كمتر است ، و دفاعش از تو نسبت به دفاع ما، سستر مى باشد.

صبح روشن براى دو چشم بينا، آشكار شد(و موضوع چون خورشيد، روشن است ).

5- به ما خبر رسيده كه تو به ما بى احترامى كرده اى ، و ما را نفرين نموده اى ، چه چيز تو را بر اين كار
وا داشت ، با اينكه ما تو را از شجاعترين قهرمانان عرب مى دانستيم (نفرين كار آدم شجاع نيست ) تو نفرين
بر ما را، كار معمولى خود قرار داده اى ، و مى پندارى نفرين تو ما را شكست مى دهد.

/ 534