داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 483
نمايش فراداده

عابد روسياه ، و گنهكار روسفيد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امام باقر(ع ) يا امام صادق (ع ) فرمود: دو مرد وارد مسجد شدند، يكى از آنها عابد بود، و ديگرى گنهكار بود، وقتى كه از مسجد بيرون آمدند مرد گنهكار، مؤ من راستين بيرون آمد، ولى مرد عابد، فاسق و گنهكار، خارج شد، از اين رو كه عابد وقتى وارد مسجد شد، به عبادت خود مى باليد، و در انديشه خود به عبادتش مغرور بود، ولى گنهكار در فكر پشيمانى از گناه و طلب آمرزش گناهانش از خدا بود.

خداوند به حضرت داود(ع ) خطاب كرد:

بشر المذنبين و انذر الصديقين .

(گنهكاران را مژده بده و درستكاران راستگو را بترسان ).

داود(ع ) عرض كرد: چگونه گناهكاران را مژده بدهم ، و درستكاران را بترسانم ؟!)

خداوند فرمود: (به گناهكاران مژده بده كه من پذيراى توبه ، و بخشنده گناه هستم ، و درستكارن را بترسان كه به اعمال خود، خودبين نشوند، زيرا بنده اى نيست كه او را به پاى حساب رسى بكشم ، مگر اينكه (بر اثر ناخالصى هاى عبادتش ) به هلاكت بيفتد).(493)

بر همين اساس سعدى مى گويد:


  • سخن ماند از عاقلان يادگار گنه كار انديشناك از خداى كه آن ار جگر خون شد از سوز درد ندانست كه در بارگاه غنى بر اين آستان ، عجز و مسكنيت به از طاعت و خويشتن بينيت

  • زسعدى همين يك سخن گوشدار بسى بهتر از عابد خود نماى و اين تكيه بر طاعت خويش كرد سر افكندگى به ز كبر ومنى به از طاعت و خويشتن بينيت به از طاعت و خويشتن بينيت