بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
در بنى اسرائيل ، مردى بود سه سال ، شب و روز دعا مى كرد كه خداوند پسرى به او عنايت فرمايد، دعايش مستجاب نشد، او وقتى كه چنين ديد در مناجات خو عرض كرد:
يا رب انا منك فلا تسمعنى ، ام قريب انت منى فلا تجيبنى .
(آيا من از تو دور هستم كه سخن مرا نمى شنوى ، يا يا تو به من نزديك هستى و جواب مرا نمى دهى ؟)
شخصى در عالم خواب نزد او آمد و به او گفت :
(تو سه سال تمام خدا را با زبان ناسزاگو، و قلب سركش و ناپاك ، و نيت ناخالص و نادرست ، خواندى ، (اگر مى خواهى دعايت به استجابت برسد) از بد زبانى و هرزگى دورى كن ، و قلبت را پاك ساز و نيتت را خالص و صاف گردان ).
او به راز عدم استجابت دعايش ، آگاه شد، زبان و قلب و نيت خود را اصلاح كرد، و سپس دعا كرد و دعايش مستجاب شد و خداوند پسرى به او مرحمت فرمود.(497)