داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 63
نمايش فراداده

دستور نفرين بر همسايه دشمن و ضد دين

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

يونس بن عمار مى گويد: به محضر امام صادق (ع ) رفتم رفتم و عرض كردم :

همسايه اى از قبيله قريش دارم ، نام مرا (به عنوان شيعه ) فاش ساخته است (و مرا در معرض خطر طاغوتيان ، كه در كمين شيعيان بودند قرار داده است ) به گونه اى نام مرا مشهور نموده ، كه هر وقت از كنارش عبور مى كنم مى گويد:

(اين رافضى ، مالها را نزد جعفر بن محمد (يعنى امام صادق عليه السلام ) مى برد).

امام صادق : هنگامى كه نماز شب مى خوانى در سجده آخر دو ركعت اول نماز شب ، او را چنين نفرين كن :

(نخست حمد و ثناى الهى بجا آور، سپس بگو:(كه ترجمه اش اين است )

خدايا! فلانى پسر فلانى ، نام مرا فاش و مشهور كرده و مرا به خشم آورده ، و در معرض خطرها قرار داده است ، خدايا او را هدف تيرى شتابان قرار بده ، به گونه اى كه اثر آن تير، او را از من باز دارد، بار خدايا! مرگش را نزديك گردان ، و نشانه اش را نابود كن ، پروردگارا در اين كار، شتاب كن ، در همين ساعت و لحظه .

يونس مى گويد: (دستور امام را انجام دادم ) وقتى كه به كوفه باز گشتم ، از خانواده ام در مورد آن همسايه مردم آزار پرسيدم ، گفت :

بيمار است ، هنوز سخنم به پايان نرسيده بود كه از خانه او شيون برخاست ، و گفتند: (فلانى مرد) (62)