بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
يونس بن عمار مى گويد: به محضر امام صادق (ع ) رفتم رفتم و عرض كردم :
همسايه اى از قبيله قريش دارم ، نام مرا (به عنوان شيعه ) فاش ساخته است (و مرا در معرض خطر طاغوتيان ، كه در كمين شيعيان بودند قرار داده است ) به گونه اى نام مرا مشهور نموده ، كه هر وقت از كنارش عبور مى كنم مى گويد:
(اين رافضى ، مالها را نزد جعفر بن محمد (يعنى امام صادق عليه السلام ) مى برد).
امام صادق : هنگامى كه نماز شب مى خوانى در سجده آخر دو ركعت اول نماز شب ، او را چنين نفرين كن :
(نخست حمد و ثناى الهى بجا آور، سپس بگو:(كه ترجمه اش اين است )
خدايا! فلانى پسر فلانى ، نام مرا فاش و مشهور كرده و مرا به خشم آورده ، و در معرض خطرها قرار داده است ، خدايا او را هدف تيرى شتابان قرار بده ، به گونه اى كه اثر آن تير، او را از من باز دارد، بار خدايا! مرگش را نزديك گردان ، و نشانه اش را نابود كن ، پروردگارا در اين كار، شتاب كن ، در همين ساعت و لحظه .
يونس مى گويد: (دستور امام را انجام دادم ) وقتى كه به كوفه باز گشتم ، از خانواده ام در مورد آن همسايه مردم آزار پرسيدم ، گفت :
بيمار است ، هنوز سخنم به پايان نرسيده بود كه از خانه او شيون برخاست ، و گفتند: (فلانى مرد) (62)