داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 99
نمايش فراداده

پنجاه سال در جستجوى رهبر آگاه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

بريه يا (بريهه ) از علماى هفتاد ساله مسيحى در عصر امام صادق (ع ) بود كه مسيحيان به وجود او افتخار مى كردند، او مدتى بود كه عقيده اش ‍ نسبت به آئين مسيحيت ، سست شده بود، و به دنبال دين حق مى گشت ، و با بسيارى از مسلمانان ، بحث و مناظره نموده بود، او همسر خدمتگزارى داشت كه مطالب دينى را با او در ميان مى گذاشت ، ولى با آنهمه بحث و بررسى ، هنوز به نتيجه نرسيده بود، تا اينكه شيعيان ، او را به (هشام بن حكم ) يكى از شاگردان زبردست و دانشمند امام صادق (ع ) معرفى كردند.

بريهه روزى با جمعى از مسيحيان به مغازه هشام در كوفه رفتند، ديدند هشام به عده اى قرآن ياد مى دهد، بريهه به هشام گفت :

(با همه عالمان و متكلمان اسلام ، بحث و مناظره كرده ام ، ولى به نتيجه نرسيده ام ، اينك آمده ام با تو مناظره كنم ).

هشام در حالى كه خنده بر لب داشت ، به او گفت :

اگر از من معجزات حضرت عيسى مسيح (ع ) را مى خواهيد، ندارم سپس او سؤ الاتى درباره اسلام ، از هشام كرد، و پاسخ كافى شنيد، آنگاه هشام از او سؤ الاتى درباره مسيحيت كرد، ولى او در پاسخ درمانده شد، سرانجام بريهه شرمسار شد، و همراهانش اظهار پشيمانى مى كردند، و با اين وضع متفرق شدند.

بريهه به خانه خود بازگشت و جريان ملاقات خود را با هشام را براى همسرش تعريف كرد، و همسرش گفت :

اگر در جستجوى دين حق هستى ، غمگين نباش ، هر كجا حق را ديدى بپذير، و در اين مسير، لجاجت نكن .

بريهه سخن او را پذيرفت ، و روز ديگر نزد هشام رفت و به او گفت :

(آيا تو معلم و رهبرى نيز دارى ؟)

هشام : آرى .