داستان های اصول کافی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بريهه : او كيست و در كجاست و در چه حال است ؟هشام ، اندكى از نژاد، عصمت ، علم ، سخاوت و شجاعت امام صادق (ع ) را بيان كرد، و سپس گفت : (اى بريهه !
خداوند هر حجتى را كه بر مردم دورانهاى گذشته منصوب نموده ، براى مردم دوران وسط و اخير نيز، اقامه
كرده ، و هيچگاه حجت خدا و دين از ميان نرود).بريهه : سخن بسيار درستى گفتى آنگاه بريهه همراه همسر خود، با هشام به سوى مدينه رهسپار شدند، تا به
حضور امام صادق (ع ) برسند. (98)هشام همراه بريهه و همسر او (مسافرت طولانى بين كوفه و مدينه را به پايان رسانده ) به مدينه رسيدند)براى ديدار امام صادق (ع ) به خانه آن حضرت رفتند، در آنجا با امام كاظم (ع ) فرزند امام صادق (ع ) (كه در
آن وقت كمتر از بيست سال داشت ) ملاقات نمودند.هشام داستان خود با بريهه را براى امام كاظم (ع ) نقل كرد، در اين هنگام امام كاظم (ع ) به بريهه فرمود:تا چه اندازه به كتاب دينت (انجيل ) آگاهى دارى ؟بريهه : آن را مى دانم .امام كاظم : تا چه اندازه اطمينان دارى كه معنيش را بدانى ؟.بريهه : به آن خوبى آگاه هستم ، و در اين جهت ، اطمينان بسيار دارم .آنگاه امام كاظم (ع ) مقدارى از فرازهاى كتاب انجيل را خواند، بريهه (آنچنان تحت تاءثير جاذبه قرائت
امام گرفت كه همنام نور ايمان بر سراسر قبلش تابيد و) عرض كرد:(اياك كنت اطلب منذ خمسين سنة اومثلك )(پنجاه سال است كه من در جستجوى تويا مانند تو بودم ). (99)