داستان ها و پندها

گردآورندگان: محمد محمدی اشتهاردی، مصطفی زمانی وجدانی

جلد 5 -صفحه : 103/ 81
نمايش فراداده

شرمندگى ابوعلى سينا

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

ابوعلى سينا كه از نوابغ معروف جهان، و افتخار بزرگ اسلام و ايران است، روزى با اسكورت وزارت از جائى مىگذاشت، كنّاسى را ديد كه مشغول پاك كردن توالت است و اين شعر را مىخواند:


  • گرامى داشتم اى نفس از آنت كه آسان نگذرد بر تو جهانت

  • كه آسان نگذرد بر تو جهانت كه آسان نگذرد بر تو جهانت

ابوعلى، با شنيدن اين شعر، خنديد، و در حال خنده به طعنه صدا زد حقا كه تو جان خود را احترام كرده اى! و نفس شريف خود را در ته چاه به ذلت و خوارى كشانده اى و عمر گرانبهايت را در اين كار كثيف تباه مىكنى، و بعد اين كار را افتخار مىشمرى!

كنّاس گفت: «در جهان همت، نان از شغل پست خوردن بهتر از زير بار منت رئيس رفتن است».

ابوعلى از اين پاسخ، غرق در خجلت شد و با شتاب از آنجا دور گشت (107). و به اين ترتيب آن كنّاس نيز با آن سخنش، درسى آموخت، درسى مناعت طبع و عزت نفس!