حفص بن عمربن عبدالعزيزبن صهبان (صُهيب), ملقّب به امام ابوعمر الدّورى, نحوى بوده و كتابى در قراآت تأليف كرده است.(1)
علامه سيدحسن صدر نقل كرده است: (اين مورخ بزرگ بعد از ذهاب بصرش به فرزند جوان و فاضل خود, سيدعلى, گفته بود: (مى خواهم تاريخ دنيا را برايت بازگوكنم و تو بنويسى اگر تمايل داشته باشى به شكل هر روز از ايام هفته يا ايام ماه از آغاز دنيا تا به امروز برايت بگويم. فرزند طريق دوم را اختياركرد و ايشان وقايع روز اول محرم را شروع كرد و مى گفت كه ممكن است تنها حوادث اين ماه كه بازگو خواهم كرد ده مجلد شود; ولى بعد از اتمام دو مجلد به مرگ فرزند مبتلاشد و اين مهم متوقف شد.) علامه صدر اين دو جلد را ديده بود.(1)
وى, ابراهيم خان, فرزند شيخ على خان زند است و مى گويند كه ديوانى دارد.(1)
غياث حلوائى, متخلص به (غياثا), فرزند صافى و شاعر و عارف قرن يازدهم هجرى قمرى است كه در پايان عمر بر اثر ابتلاء به آبله نابينا شده است.(1)
از شعراى معروف اندلس بوده پس از مرگ معتضدبن عباد و جلوس معتمدبن عباد, اشعارى سروده كه دو بيت در پى مى آيد:
محدثى بزرگ و فقيهى از اصحاب امام صادق و امام كاظم است و از اصحاب اجماع و رازدار امام صادق به شمار مى رود. اصلى از اصول اربعه مائه (چهارصد اصل) مربوط به اوست و شاگرد زرارةبن اعين بوده است.
اين مرد وارسته كه سجده هاى طولانى داشت, در پايان زندگى نابينا شد و در زمان امام رضا بدرود حيات گفت; درحالى كه از او اصل و كتابى به يادگار ماند كه گروه بسيارى آن را روايت كرده اند.(1) و كتابى هم با مرزام بن حكيم مشتركاً نوشته است.
سيدجمال, يكى از رهبران مشروطيت و واعظى شهير ـ ملقب به واعظ همدانى ـ است. از او مجموعه اى با عنوان (الجمال) به چاپ رسيده كه شامل نطق هاى ايشان در مجالس وعظ است.
(لباس التقوى) نام يكى از تأليفات اوست كه در آن با همكارى دوستان خود ظلم و بيدادهاى سلسله (قاجاريه) را فاش ساخت. وى بر اثر شدت مطالعه يك چشم خود را در اواخر عمر كوتاهش ازدست داد.(1) جنابى (متوفى 1333هـ.ق.) شيخ كاظم خضر جنابى, فرزند شيخ محمد است, وى, دانشمندى شاعر و اديب بوده و نمونه اشعارش در منابع مرتبط آمده است.(1)