ساختار كتاب حاضر، از سه بخش و يك پيوست تشكيل شده است.
بخش نخست كتاب -با شش فصل- مربوط به «مفاهيم و كليّات» است و مباحثي مانند «مفهوم سياست»، «روش شناسي در فلسفه ي سياسي»، «سير تاريخي فلسفه ي سياسي»، «سكولاريسم» بررسي شده است.
بخش دوم كتاب - با شش فصل- «دولت و حكومت» نام دارد و در آن از «تعريف دولت» و «نهادهاي سياسي دولت» و «انواع حكومت» و «مشروعيت حكومت» و «دمكراسي» بحث شده است.
نام بخش سوم - با سه فصل - «ولايت فقيه» است كه به بررسي «پيشينه و ادله ي ولايت فقيه» و «شرايط و حدود ولايت فقيه» و «مفهوم ولايت مطلقه ي فقيه» نشسته است.
پيوست اين كتاب، بحثي درباره ي «جامعه ي مدني» است.
از ديدگاه مؤلّف، چون قلمرو سياست، چندان مشخص نيست و از طرف ديگر سياست با علوم انساني ديگر پيوند دارد، لذا يك نوع ابهامي در تعريف سياست وجود دارد.
مؤلّف، تعريف هاي «ماكس وبر» و «ريمون آرن» و... از سياست را نقل كرده و به نقد آن ها پرداخته است. در آخر، خود، سياست را اين گونه تعريف مي كند: «سياست، عبارت است از امامت و رهبري جامعه در جهت مصالح دنيوي و اُخروي».
به عقيده ي مؤلّف، اين تفاوت را در سه محور مي توان ارزيابي كرد:
1 ـ تفاوت در منشأ مشروعيّت؛ سكولاريسم، مشروعيّت را از ناحيه ي مردم و قرارداد بين آن ها مي داند و حال آن كه در اسلام، مشروعيّت از ناحيه ي ايزد است.
2 ـ تفاوت در خط مشي و روند اجرا؛ در سكولاريسم، براي رسيدن به قدرت و حفظ آن، هرچيزي جايز است، ولي در سياست اسلامي، ارزش هاي الهي بايد رعايت شود.
3 ـ تفاوت در هدف؛ در سكولاريسم، هدف اين است كه آزادي هاي فرد محدود نشود ـ لذا قدرت حاكمان بايد كنترل شود ـ ولي در سياست اسلامي، هدف، حفظ كرامت و تقواي انسان است.