آزادی مذهبی و رشد تفکر علمی در اسلام

محمد عبدالسلام؛ مترجم: اصغر افتخاری؛ غلامرضا خواجه سروی

نسخه متنی -صفحه : 8/ 8
نمايش فراداده
سازيم؟

8ـ علم و ايمان: سازگاري يا ناسازگاري

از ميان تمدن هاي عمده اين سيّاره، جامعه مشترك المنافع اسلامي در علم ضعيف ترين است. بعضي از ما مسلمانان معتقديم، در حاليكه تكنولوژي اصولاً بيطرف و خنثي است و افراطهايش را مي توان با پيروي از دستورات اخلاقي اسلام تعديل كرد، ولي علم ـ برخلاف تكنولوژي ـ داراي بار ارزشي است. علم مدرن لاجرم به «عقل گرايي» و در نهايت به ارتداد منجر مي شود. لذا افراد داراي آموزش علمي در بين ما «پيش فرضهاي متافيزيكي فرهنگمان را انكار خواهند كرد». صرف نظر از اين واقعيت كه تكنولوژي عالي نمي تواند بدون علم عالي شكوفا شود و نيز صرف نظر از توهين به «پيش فرضهاي فرهنگمان» بخاطر اعتراف ضمني به ظرافت و شكنندگي آنها، من گمان مي كنم كه يك چنين سمت گيري در قبال علم ميراث نبردهاي ديروز باشد، وقتي كه باصطلاح «فلاسفه عقل گرا» با اعتقاد غيرعقلاني و جزم انديشانه شان به دكترين هاي شناخت شناسي كه از ارسطو بارث برده بودند، در آشتي دادن آن تئوريها با ايمانشان دچار مشكل شدند.

همگان بايد بياد داشته باشند كه يك چنين نبردهايي غالبا بين مدرسي هاي مسيحي قرون وسطي درمي گرفت كه خسارات و لطمات بسياري را هم به دنبال داشته است. مسائل مورد علاقه مدرسي ها عمدتا شامل موضوعات كيهان شناسي و متافيزيك مي شد و اينكه: «آيا خدا در يك مكان ثابت مستقر است، آيا فراتر از آن چيزي وجود دارد؛ آيا خدا آسمان هفتم را مستقيما و بطور فعال به عنوان يك علت مؤثر به حركت درمي آورد يا صرفا به عنوان يك علت نهايي يا غائي مطرح است؟ آيا تمامي آسمان ها بوسيله يك محرك بحركت درمي آيند يا چند محرّك؟ و آيا محرّكان آسماني دچار خستگي و فرسودگي مي شوند يا خير؟ ماهيت ماده آسماني چيست؟ آيا مانند ماده دنيوي داراي كيفيّات ذاتي از قبيل داغ، سرد، مرطوب و خشك بودن، مي باشند؟!

وقتي كه گاليله؛ براي اولين باركوشيد تا آن مسائلي را كه قانونا به حوزه دانش فيزيك تعلق داشت طبقه بندي نموده و سپس فقط از طريق آزمون فيزيكي به آنها پاسخ گويد، مورد اذيت و آزار قرارگرفت. با وجود اين به نظر مي رسد كه پس از گذشت سيصد و پنجاه سال [ مسيحيت [در پي جبران اين اشتباه برآمده است. در مراسم ويژه اي كه در واتيكان در 9 مه 1983 برگزار شد، پاپ اعظم اعلام داشت كه:

تجربه كليسا در خلال جريان گاليله و پس از آن منجر به پيدايش يك ايستار عالي تر شده است... كليسا بخودي خود با تجربه و بازيافت [ حقايق ]، چيزها را مي آموزد و اكنون معني اين جمله كه بايد به آزادي پژوهشي... بعنوان يكي از مشهودترين نشانه هاي انسان [ واقعي ]، بهاي بيشتري داده شود را بهتر مي فهمد... از طريق پژوهش است كه انسان حقيقت را كسب مي كند... به اين خاطر است كه كليسا متقاعد شده كه بين علم و ايمان هيچگونه تضاد واقعي وجود ندارد... (با وجود اين)، فقط از طريق مطالعه متواضعانه و مستمر است كه كليسا ماهيت ايمان را از نظامهاي علمي يك عصر معين جدا مي نمايد، بويژه وقتي كه يك قرائت با بار فرهنگي مشخصي از لحاظ فرهنگي متأثر از انجيل است بظاهر با يك كيهان شناسي رايج مربوط مي شود.»

در بياناتي كه نقل كردم، پاپ بر بلوغي كه كليسا در برخورد با علم بدان دست يافته، تأكيد كرده است. با اين حال پاپ متقابلاً مطلب ديگري را هم عنوان مي دارد و آن به رسميت شناختن محدوديت هاي رشته هاي علمي از زمان گاليله به بعد مي باشد و اينكه سؤالاتي وجود دارد كه فراتر از بينش علوم كنوني يا حتي آينده است. در ضمن بيان مي دارد كه «علم با محدودساختن خود به نوع خاصي از پژوهش، توانسته به موفقيت مورد نظر خود دست يابد.»

ما مي توانيم درباره بعضي از مسائل علمي بينديشم، امّا ممكن است راهي براي تأييد تجربي حدسهايمان نداشته باشيم. و اين تأييد تجربي است كه اساس علم مدرن است. مثلاً ما امروزه از ابن رشد متواضع تريم. ابن رشد پزشكي متكبر بود كه به پژوهش در زمينه تب و شبكيه چشم كمكهاي عمده اي كرد وليكن... در رشته هاي علمي ديگر همچون كيهان شناسي، او گمان هاي ارسطو را پذيرفت، آنهم بدون درك اينكه اينها حدس و گماني بيش نيستند و در آزمون هاي بعدي ممكن است غلط بودن آنها ثابت شود. دانشمندان امروزي مي دانند كي و كجا مي انديشند لذا مدّعي قطعيّت روش هاي علمي ـ فكري نيستند بطوريكه حتي راجع به واقعيت هاي پذيرفته شده، ما مي پذيريم كه واقعيت هاي جديدتري ممكن است كشف شوند كه؛ بدون ابطال اكتشافات قبلي بتوانند به تعميم هايي منجر شوند؛ تعميم هايي كه به نوبه خود موجب تحولات انقلابي در مفاهيم و «جهان بيني» ما مي گردند. در علم فيزيك اين پديده دوباره در اول همين قرن اتفاق افتاد. اولين مرتبه متعاقب كشف نسبت زمان و فضا، و دومين بار پس از كشف نظريه كوآنتوم بود. اين واقعه مي تواند باز هم اتفاق بيفتد.

اينهمه تأكيد براي اين است كه بگويم ما نبايد جنگهاي فلسفي ديروز را امروز از سر بگيريم. من شخصا خودم هرگز هيچگونه دوگانگي بين ايمان و علمم نديده ام، زيرا ايمان با پيام وحياني، ازلي و ابدي اسلام، در موضوعاتي كه فيزيك ساكت است، براي من ثابت شده است. اين معني توسط يكي از آيات اوليه قرآن مجيد [ به شكل مختصري ] بيان شده است:

«اين كتاب، هيچ ترديدي در آن نيست. راهنماي پرهيزگاران است، آن كساني كه به جهان غيب (ناديده) ايمان دارند.»

«ناديده»، «خارج از دسترس ديد بشري»، «غيرقابل دانستن»؛ تماما به همين معني اشاره دارند. اصل عربي جمله مزبور عبارت است:

«يؤمنون بالغيب»

نتيجه آنكه، مادامي كه سنت قرآني و نبوي در خصوص عطاءآزادي ورعايت تحمّل مذهبي مسلط باشد، علم در اسلام ـ تا جائيكه به ايمان ما مربوط مي شود ـ شكوفا خواهد شد، زيرا اين دو شديدا بهم مرتبطند.

* اين مقاله متن نطق ايراد شده توسط «پرفسور عبدالسلام» در «كنگره بين المللي آزادي مذهبي» (سوم سپتامبر 1984 ـ رم، ايتاليا) مي باشد كه به نقل از منبع ذيل آورده شده است:

Abdus Salam, Muhammad, Reaissace of Scieces i Islamic Coutries, H.R.Dalafi ad M.H.A. Hassa (eds), Sigapore, World Scietific, 1994, (Liberty of Scietific Belief i Islam, PP. 163 - 182)

1- جملات نقل شده به تي.وي. آرنولد (T.W.Arold) موعظه اسلام (The Preachig of Islam) (1988)، تعلق دارد كه توسط شاه محمد اشرف، (لاهور، 1979) تجديد چاپ شده است.