7ـ مرگ سنت نوآوري در علوم - آزادی مذهبی و رشد تفکر علمی در اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی مذهبی و رشد تفکر علمی در اسلام - نسخه متنی

محمد عبدالسلام؛ مترجم: اصغر افتخاری؛ غلامرضا خواجه سروی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

7ـ مرگ سنت نوآوري در علوم

امّا اين سنت علمي در حدود سال 1100 شروع به زوال كرد و دويست و پنجاه سال بعد كاملاً مرد. چرا علم خلاّق در اسلام بدرود حيات گفت؟ به نظر من، مرگ علم پويا در جامعه مشترك المنافع اسلامي، اولاً معلول چرخش به داخل و انزواي پيشگامي علمي ما و ثانيا معلول عدم تشويق نوآوري (حاكميت تقليد) بود. به عنوان مثال به اواخر قرن يازدهم و اوايل قرن دوازدهم نگاه كنيد، خواهيد ديد كه اسلام دوره نبردهاي فرقه اي و مذهبي، داراي انگيزه سياسي ـ قومي مي باشد. در همين زمان است كه يك انديشه ديني متصلب و فاقدِ تحمّل و نوآوري (اجتهاد) در تمامي زمينه هاي آموزشي، و از آن جمله «علوم» حاكم مي گردد.

براي نشان دادن حاكميت روحيه بي علاقگي نسبت به آفرينش علوم در اسلام، اجازه دهيد از ابن خلدون (ميلادي 1406ـ1332)، يكي از بزرگترين مورخان و يكي از نوابغ دهر در عصر خودش مطلبي را نقل كنم. ابن خلدون در «مقدمه اش» مي نويسد:

ما، قبلاً، شنيده بوديم كه در سرزمين فرنگي ها، و در سواحل شمالي مديترانه، كشتزاري پهناور از علوم فلسفي وجود دارد. گفته مي شود كه اين علوم بايد مجددا بررسي و در كلاس هاي زيادي تدريس شود. گفته مي شود كه تفسيرهاي نظام مند ارائه شده از سوي آنها جامع است و مردمي كه از آنها مطلع اند، زيادند، و دانشجويان بسياري هم دارند... خدا بهتر مي داند آنجا چيزي وجود دارد... اما واضح است كه مسائل علم فيزيك براي ما در امور مذهبي مان اهميتي ندارد. بنابراين، ما بايد آنها را به حال خود رهاكنيم.»

ابن خلدون كنجكاوي كمي نشان داده و اصلاً علاقه اي از خود بروز نداده است. بي علاقگي به كسب معرفت جديد، كه كلمات وي به ظاهر حامل آن است، نماد چرخش بداخل پيشگامي علمي است. همانطور كه همگان مي دانند انزواطلبي در علوم و ستايش اقتدار ناشي از آن، مرگ فكري را نويد مي دهد. در ايام پرافتخار ما در قرون نهم و دهم، مسلمانان در بغداد و قاهره مؤسسات بين المللي مطالعات پيشرفته (بيت الحكمه ها)، برپا كرده و گروههاي بين المللي از دانشمندان را آنجا گرد آورده بودند امّا از سال 1300 ميلادي، اين روند ديگر ادامه نيافت. علمي كه رونق گرفت در مدارس مذهبي متمركز بود، جايي كه براي سنت بيش از نوآوري ارزش قائل مي شدند. ماهيت دائرة المعارفي معرفت و علم كه بر اسلام حاكم گشته، اكنون در دوره «تخصص» مانعي بشمار مي آيد، چرا كه عمل سودمند انتقاد، ـ كه يك پژوهشگر جوان بوسيله آن از آنچه به او درس داده مي شود، سؤال مي كند و آن را مجددا آزمون مي نمايد، و به مفاهيم جديدتر دست مي يابد ـ در آن سنت جايي ندارد. لذا مشاهده مي شود كه پس از آن در مدرسه ها روحيه تحمل و تساهل تشويق نمي شود. لذا يك فرد دانش آموخته سمرقندي، به محض شنيدن خبر تأسيس اولين مدرسه، بياد علم گذشته و روحيه علمي سابق، فاتحه اي مي خواند! و تاريخ بعدا نشان داد كه حدس او چقدر درست بوده است. در تكميل اين داستان بايد گفت كه از زمان ابن خلدون به بعد، اين نبود تحمل و نوآوري ادامه مي يابد و حتي در طول امپراطوري هاي كبير اسلام ـ امپراطوري تركهاي عثماني و صفويان ايراني و مغولهاي هندي ـ به حيات خود ادامه مي دهد.

آيا اين زوال در اثر تكبّر و نخوتِ بيجا بود؟ ويليام اپتون، كنسول بريتانيا در امپراطوري عثماني در سال 1800 مي نويسد:

هيچكس حداقل تصور از دريانوردي و استفاده از قطب نما را ندارد... سفر، كه منبع عظيم گسترش و بهبود ذهن است، كاملاً توسط روح سركش مذهبشان و... حسادتي كه براساس آن با خارجيان معاشرت مي كنند، كنترل مي شود... و آن را براي كسي مي دانند كه بهره اي از هويت رسمي ندارد...»

آيا اين وضعيت امروز هم استمرار دارد؟ آيا ما در كشورهاي اسلامي، پژوهش علمي و تحقيق آزاد را تشويق مي كنيم، و امكانات كافي را براي پژوهشگران فراهم مي

/ 8