بیشترلیست موضوعات 1ـ اصل آزادي مذهبي در قرآن مجيد 2ـ سرمشق و الگوي ارائه شده ازسوي پيامبرگرامي اسلام 3ـ شيوه عمل در صدر اسلام 4ـ شيوه عمل بعد از صدر اسلام 5 ـ آزار مسلمانان توسط خود مسلمانان 6ـ آزادي عقيده علمي 7ـ مرگ سنت نوآوري در علوم 8ـ علم و ايمان: سازگاري يا ناسازگاري توضیحاتافزودن یادداشت جدید پروفسور محمدعبدالسلام اصغر افتخاري و غلامرضا خواجه سروي در آغاز اجازه بدهيد عرض كنم كه من به عنوان يك دانشمند علوم طبيعي مسلمان سخن مي گويم و آزادي عقيده و عمل مذهبي بدان خاطر كه «تحمل و تساهل» يكي از اجزاء حياتي ايمان اسلامي من مي باشد، برايم بسيار گرامي و عزيز است. البته به عنوان يك فيزيكدان نيز اين مطلب براي من مهم است، چرا كه اگر آزادي مذهبي مورد نظر من در هر جامعه اي عملي شود، در آنجا آزادي بحث علمي و تحمل ديدگاههاي مخالف نيز تضمين خواهد شد و اين براي اين رشد علم حياتي است. من تأكيد بر آزادي مذهبي را [ نخست ] آنگونه كه در كتاب مقدس ما (قرآن كريم) بيان شده، تبيين خواهم نمود و پس از آن با توجه به عملكرد (Practice) بنيانگذار دين اسلام يعني حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ مؤيّداتي را بيان خواهم داشت. آنگاه با توصيفي مختصر از «عمل اسلامي واقعي» كه در طول قرن ها نمود داشته، بويژه تا جائيكه بر آزادي بحث علمي در اسلام و آزادي تضارب آراء ميان مسلمانان با دانشمندان ديگر ـ كه داراي فرهنگ و دين متفاوت مي باشند ـ تأثير گذاشته، مطلب را ادامه خواهم داد.
1ـ اصل آزادي مذهبي در قرآن مجيد
در اين ارتباط من شش نقل قول بيان خواهم كرد. اولين آنها كه اصل بنيادين ايمان اسلامي را بيان مي دارد، عبارت است از:«هيچگونه اجباري در دين نيست» (265:2)قرآن آشكارا اعلام مي دارد كه انتخاب نهايي كيش به فرد مربوط است:«اي پيامبر، بگو كه حق از جانب پروردگار شماست؛ پس اجازه بده هر كس خواهد ايمان آورد، و اجازه ده هر كس بخواهد ايمان نياورد.» (29:18)نقل قول بعدي، اصل آزادي اعتقاد يا عدم اعتقاد فردي را روشن تر مي سازد:«بنام خداي بخشايشگر مهربان:اي پيامبر، بگو اي كافران، من آنچه را كه شما مي پرستيد، نمي پرستم، و شما آنچه را من مي پرستم نمي پرستيد. و نه من قصد دارم آنچه را شما مي پرستيد، بپرستم، و نه شما آنچه را من مي پرستم، خواهيد پرستيد، دين شما براي خودتان و دين من هم براي خودم.» (6ـ1:109)مفهوم و معناي تحمل عقايد ديگر، با رجوع به تعريف آشكاري كه قرآن مجيد از وظيفه و حدود مأموريت پيامبرگرامي اسلامي ـ صلي الله عليه و آله ـ ارائه داده، بهتر روشن مي شود:1«بشر را هشدار بده؛ تو فقط هشدار دهنده اي»تو بر هيچكس تسلطي نداري كه او را مجبور كني (تا ايمان بياورد). (23ـ22:88)و يا اينكه:«بگو اي مردم، حق از جانب پروردگارتان بسوي شما آمده است. پس هر كس هدايت يافت، جز اين نيست كه براي خودش هدايت يافت، و هر كس گمراه شد، جز اين نيست كه به ضرر خودش مي باشد، من يقينا نگهبان (كارگزار) شما نيستم.» (18:10)و مجددا:«و تو را نگهبان آنان قرار نداديم و تو وكيل و كارگزار آنان نيستي» (108:6)و به دنبال اين آيه فورا آيه بعدي مي آيد كه يك اصل اساسي ديگر را آشكارا بيان مي دارد:«و آنان كه غيرخدا را مي خوانند دشنام ندهيد. چرا كه آنان نيز خدا را از روي عدم آگاهي دشنام خواهند داد.» (109:6)اين دستور تحمّل ـ تحملي مبتني بر اصل احترام ـ در رابطه با مواردي كه حتي اسلام عقيده داشت معبود مردم، خدايان دروغين بوده اند صادق است. اگر چه تا جايي كه به رهبران ديگر اديان وحياني مربوط مي شود توأم با يك اصل آشكار اعلام شده ديگر نيز مي باشد و آن اينكه:«براي تمامي مردم هدايتي فرستاده شده است.»و اين اصل ناشي از كلام صريح خداوند مي باشد كه: مي فرمايد:«ما بين هيچيك از پيامبران خدا فرق قائل نمي شويم.»