در انديشه سياسي امام پذيرش انتقاد و نيز وجود ساز و كارهاي نظارتي رضايت هرچه بيشتر مردم از نظام سياسي را فراهم ميآورد. مردم احساس تعلق خاطر بيشتري به نظام سياسي دارند؛ زيرا ميتوانند از آن انتقاد كنند و از امور نظارتي خود بهرهمند شوند. بياعتمادي مردم به نظام سياسي، بدترين آفتي است كه دامنگير حكومتها ميشود. برخورد مناسب با مردم و حفظ حرمت و كرامت افراد، تقويت پايهها و اركان نظام سياسي را درپي دارد. در انديشه و كلام امام توصيه و سفارش شده است كه با مردم با رفتار خوب برخورد شود و موجبات رويگرداني آنان از حكومت از بين برود: كاري بكنيد كه مردم به شما متوجه بشوند، كاري بكنيد كه مردم محبت به شما بكنند، پشتيبان شما باشند. اگر مردم پشتيبان يك حكومتي باشند، اين حكومت سقوط ندارد. اگر يك ملت پشتيبان يك رژيمي باشند، آن رژيم از بين نخواهد رفت. 26
در انديشه امام رابطه ميان مردم و دولت دو طرفه است. دولت، منتخب مردم است و پاسخگوي اعمال و كاركرد خود است. پاسخگو بودن دولت نسبت به مردم، همكاري و همگامي مردم در عمل را به همراه دارد. بر همين اساس مشاركت فعال مردم و نظارت آنان نسبت به مسائل گوناگون همواره مورد تاكيد حضرت امام بوده است. ايشان مشاركت و نظارت مردم را تضمينكننده امنيت و آرامش جامعه ميدانند: آگاهي مردم و مشاركت و نظارت و همگامي آنها با حكومت منتخب خودشان، خود بزرگترين ضمانت امنيت در جامعه ميباشد.27
امام خميني در ديگر سخناني كه به مناسبتهاي مختلف ايراد كردهاند، همه مردم را موظف كردهاند تا بر امور نظارت كنند: همه ملت موظفند كه نظارت كنند بر اين امور. نظارت كنند اگر من يك پايم را كنار گذاشتم، كج گذاشتم، ملت موظف است كه بگويند پايت را كج گذاشتي، خودت را حفظ كن. مساله، مساله مهم است. همه ملت موظفند به اين كه نظارت داشته باشند در همه كارهايي كه الان مربوط به اسلام است. اگر ديدند كه يك كميته، خداي نخواسته، برخلاف مقررات اسلام دارد عمل ميكند، بازاري بايد اعتراض كند، كشاورز بايد اعتراض كند، معممين و علما بايد اعتراض كنيد، اعتراض كنند تا اين كج را راست كنند.28 بنابراين در نگاه امام، مردم، از هر قشر و جايگاهي، بايد در برابر كجيها و انحرافات به اعتراض بپردازند، انتقاد كنند، امر به معروف نمايند تا جامعه اصلاح شود و حكومت در جهت خير و صلاح ملت گام بردارد.
امام خميني ضمن اينكه معتقد است دموكراسي اسلام كاملتر از دموكراسي غرب است.29 بر اين باور است كه قانون اسلام مسبب آزاديها و دموكراسي حقيقي است و استقلال كشور را نيز تامين ميكند. 30از اين سخنان ايشان ميتوان نتيجه گرفت كه : اولاً دموكراسي در اسلام وجود دارد؛ ثانياً دموكراسي اسلام كاملتر از دموكراسي غربي است؛ ثالثاً اين قانون اسلام است كه آزادي و دموكراسي واقعي را به ارمغان ميآورد؛ و رابعاً آزادي و دموكراسي اسلامي ضامن استقلال كشور است.
همچنين در انديشه امام خميني آزادي از حقوق اوليه بشر شمرده شده است و ايشان به نحوي به حقوق اوليه بشر نيز معتقدند: استقلال و آزادي دو تا چيزي است كه از حقوق اوليه بشر است. 31و نيز حق اوليه بشر است كه من ميخواهم آزاد باشم؛ من ميخواهم حرفم آزاد باشد...32 البته اينها همه از آن رو است كه امام خميني آزادي را چونان نعمتي بزرگ ميپندارد كه به بشر ارزاني گشته و در نهاد آدمي به وديعت نهاده شده است. 33و نيز ارزش حيات را به آزادي و استقلال34ميداند و بر اين اعتقاد است كه در جمهوريت اسلام تمام آزاديها است.35