آسیب ‌شناسی مطبوعات

سید محمدعلی داعی نژاد، حسن رضائی مهر، علی اکبر مؤمنی، ابوالقاسم مقیمی حاجی، عباس بصیر، محمد ملک زاده، هبت الله صدر السادات زاده، احمد شجاعی، محمد جواد نوروزی، مهدی اکبری، محمد امین، غلامحسن محرمی، حمید کریمی؛ تهیه کننده: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم؛ با مقدمه و نظارت: عبدالحسین خسروپناه

جلد 1 -صفحه : 33/ 25
نمايش فراداده

4. نويسنده پيام خويش را در اين نوشتار مبتنى بر اين پيش‌فرض دانسته است كه :

«تمدن جديد به تكوين عقلى جهانى انجاميده است كه مبتنى بر ملاحظات اخلاقى و انسان دوستانه مدرن است... در پرتو اين عقل جهاني، تمدن عقل پايه‌ى مدرن واحدى در سطح جهان در حال شكل‌گيرى است كه مبانى فكرى و فرهنگى آن با تمدن‌هاى محلّى پيشين متفاوت است... روى هم رفته دوران قديم، دوران دروغ و فريب، توهم و خيال پردازي، بي‌سرپرستى انسان و جهل و نادانى و تبعيض بود.»

واقعاً معلوم نيست نويسنده‌ى محترم در خلأ، اين مطالب بر ايشان ثابت شده است يا در محيط جهانى ملموس و عينى كه ما و ايشان شاهديم. به راستى جهانى كه برخى متفكران بر آن نام جاهليت نهادند، عقلانى است؟!

مگر عقلانيت چيست؟

بهينه سازى بهره‌ورى از طبيعت؟!

بشر امروز جز بهينه سازى بهره‌ورى از طبيعت كدام دستاورد را عرضه كرده است؟

آيا نشانه‌ى عقلانيت نوين همان تبعيد خدا از سطح زندگى به انزواى كليسا است؟

فقدان معنويت نشانه‌ى عقلانيت است؟

زرادخانه‌هاى اتمى امريكا و اسرائيل و.... كه تهديدى جدّى براى بشريت معاصرند پيام عقلانيت مي‌آورند؟

عملكرد ناعادلانه‌ى شوراى امنيت در طول عمر خود، در برخورد با تهديد كنندگان و ناقضان صلح و امنيت بين‌الملل، سوء استفاده از عناوين حقوق بشر آزادي، دموكراسى و... بر عليه كشورهاى ضعيف وجود حق وتو و... پيامدهاى تمدنى هستند كه نويسنده از آن به «تمدن جهانى عقل پايه‌ى مدرن»! ياد مي‌كند. عبارت فوق كه تعجب نويسنده را برانگيخت سخن از بي‌سرپرستى انسان در عصرى است كه اساساً قيموميت و سرپرستى به شديدترين وجهى مورد تهاجم است و در شأن انسان قلمداد نمي‌شود كه سرپرست داشته باشد جاى تعجب دارد. سرپرست انسان در جهان مدرن كيست؟

سازمان ملل كه در برابر چشمان او هر روز بيگناهان فلسطينى به دست دژخيمان صهيونيستى به شهادت مي‌رسند و عكس‌العمل مؤثرى نداشته است؟

كميسيون حقوق بشر كه آلت دست قدرتمندانى است كه در پى سوء استفاده از عنوان حقوق بشر عليه كشورهاى جهان سومى هستند و براى آن‌ها از كاه كوه مي‌سازند و كوههاى نقض حقوق بشر از سوى قدرت‌هاى بزرگ را كاه مي‌بينند؟

اگر انسان جهان مدرن سرپرست دارد پس چرا آينده‌ى انسان معاصر اين قدر كور و تاريك است و بچه‌هاى فلسطينى براى دفاع از خود در برابر تانك و توپ و سلاح شيميايى به سنگ پناه مي‌برند؟

5. در بحث بازسازى سنّت، نويسنده معتقد است كه هر سنتى قابل بازسازى نيست «به خصوص سنّت‌هايى كه قائل به اين باشند كه گروه خاصى در جامعه انحصار، معرفت را در دست دارد و انحصار حق حكومت را در دست دارد، چگونه مي‌توانيم اينها را بازسازى كنيم.» در اين خصوص اشاره به اين نكته كافى است، كه اولاً قبل از پرداختن به بازسازى پذيرى سنّت بايد به اين پرداخت كه آيا هر سنتى را بازسازى لازم است؟!

بازسازى سنّت منوط به سنّت بودن نيست بلكه منوط به غير عقلانى بودن آن است. ثانياً ظاهراً مراد نويسنده كه در مقايسه‌ى اسلام و مسيحيت در روند تجديد و نوسازى اين جملات را گفته، اشاره به نظام سياسى اسلام است كه در آن حدود و شرايط خاصى براى حاكمان مقرر شده است. در اسلام شرط تصدى حاكميت را نمي‌توان عضويت در گروه و صنف خاصى دانست. نظام سياسى اسلام شرايط خاصى را براى حاكمان مقرر داشته كه با رعايت آن‌ها خاصيت نفوذ ناپذيرى را به اين نظام داده كه آن را از فروپاشى مصون مي‌دارد، و اين را بايد نقطه‌ى قوت اين نظام دانست كه ساير نظام‌هاى سياسى نيز مكانيزم‌هايى در اين خصوص دارند كه بعضاً اگر به مراتب سخت‌گيرانه‌تر از نظام سياسى اسلام نباشد در حدّ آن است. وقتى صحبت از بازسازى سنّت‌هاى اين‌چنينى باشد مراد از آن چه مي‌تواند باشد؟ توقع اين‌كه يك نظام سياسى مكانيزمى براى حفظ خود نداشته باشد به هيچ وجه توقع قابل دفاعى نيست، هنگامى كه اين جمله را خواندم به ياد بازى فوتبالى افتادم كه تيم مقابل گله‌مند باشد كه چرا حركت‌هاى دفاعى تيم مقابل اجازه‌ى نفوذ به آن تيم را نمي‌دهد!! «بازسازى سنّت» در چنين زمينه‌اى معنايى جز قلب ماهيت نظام سياسى و تبديل آن به ضد آن را ندارد اينچنين بازسازى همان اصلاحى است كه قرآن به شدت آن را عين افساد مي‌داند :

«قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»(2)

كه بعيد مي‌دانم نويسنده‌ى محترم به چنين امرى نظر داشته باشد.

(1). حسين بشريه، آبان، شماره‌ى 4، نيمه‌ى دوّم شهريور.

(2). سوره‌ى بقره‌ى آيه‌ى 30.