اندیشه سیاسی فارابی

محسن مهاجرنیا

نسخه متنی -صفحه : 369/ 76
نمايش فراداده

عصر وى، بين دو فلسفه به ظاهر متضاد، به خوبى جمع كرد و كتاب «الجمع بين رأى الحكيمين» را در اين باره تأليف كرد كه در مقدمه آن مي‏گويد: «چون ديدم اكثر اهل زمان ما درباره حدوث و قدم عالم با هم نزاع دارند و مدعى هستند كه بين حكيمين، افلاطون و ارسطو، درباره اثبات مبدع اول و در وجود اسباب آن و در امر نفس و عقل و در مجازات بر اعمال خير و شر و در بسيارى از امور مدنى، اخلاقى و منطقى، اختلاف وجود دارد، لذا من تصميم گرفتم در اين كتاب، بين آراى آن دو جمع نمايم».

4. علت فاعلي

فارابى در بحث وجود و ماهيت، براى نخستين بار، علت فاعلى را بر خدا منطبق كرده است و حقيقت و غايت فلسفه را نه فقط كشف جهان، به تعبير يونانيان، بلكه معرفت به خدا به تفسير اسلامى آن ديده است.1

5. نظريه تطور عقول

نظريه عقول را، كه از عقل بالقوه آغاز مي‏شود و عقل مستفاد را به عقل فعال متصل مي‏كند، فارابى از فلسفه كلاسيك يونان گرفت و با آشتى دادن آن با مبانى اسلامى، عقل فعال را بر فرشته وحى و روح القدس و جبرئيل امين منطبق كرد و افاضات آن را، كه از منبع الهى دريافت مي‏كند، به انسان كامل و «نبي» و «واضع النواميس» مي‏رساند.2

6. انطباق انسان كامل بر فيلسوف و امام و رئيس اول

اگر چه در فلسفه كلاسيك، افلاطون به فيلسوف شاه معتقد بود و در كتاب

1. همان، ص 37.

2. آراء اهل المدينة الفاضله، پيشين، ص 114.