جانشينانش، افراط در شرابخوارى و شهوترانىهاى بىحد و حصر است1.
از عناصر مهم اعتقادى قزلباشان، كه ريشه در رابطه مراد و مريدى در تصوّف از يك سو و ساخت قبيلگى آنها از سوى ديگر داشت، ايمان و اعتقاد كامل به مرشد و اطاعت بىچون و چرا از او است.
به قول «عالم آرا» شرط اساسى صوفىگرى اين بود كه بىچون و چرا اوامر مرشدِ كامل را اطاعت كنند و از رضاى او تخلّف و تجاوز روا ندارند و هرچند از جانب پادشاه و ولى نعمت بىعنايتى مشاهده نموده، مورد قهر و سخط مرشد كامل گردند، آنرا از نقصِ خود دانسته، موجب تزكيه نفس و پاكى طينت شمرند: «به هزار گونه آزار و الم صورى و معنوى صابر بوده روى از درگاه مرشد كامل نتابند2.»
اين اعتقادات، قزلباشانِ صوفى مسلك را به صورت سربازانى شجاع و جان بر كف درآورد. عامل مهم پيروزىهاى شاه اسماعيل علىرغم اندكى سپاهيانش، همين روحيه و اعتقاد و جانبازى قزلباشان بود. باور قزلباشان در مورد شاهِ صفوى و مرشدِ كاملِ خود، به حدى بود كه به نظر مىرسد آنها شاه را تا مقام الوهيت بالا بردهاند. يك تاجر ونيزى، كه در آن دوره سفرى به ايران داشته است، در اين مورد مىنويسد.
«اين صوفى را مردم كشورش مانند خدا دوست دارند و تكريم و تعظيم مىكنند بهخصوص سپاهيانش كه بسيارى از آنان بىزره به جنگ مىروند و انتظار دارند كه اسماعيل در پيكار نگهدارشان باشد. همچنين كسان ديگرى هستند كه بىزره به جنگ مىروند و راضىاند كه در راه
1. امير محمود خواندمير، تاريخ شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوى، تصحيح دكتر محمدعلى جراحى، ص 118 ـ 120. 2. اسكندر بيك تركمان، عالم آراى عباسى، ص 325.