اندیشه سیاسی محقق کرکی

سیدمحمدعلی حسینی زاده

نسخه متنی -صفحه : 147/ 57
نمايش فراداده

‌ كردن محقق كه از قول پدر شيخ بهايى نقل شده است1، بعيد به نظر نمىرسد؛ زيرا وى زمانى فوت كرد كه درصدد رجوع به ايران بود و مراجعت وى با اختيارات وسيعى كه شاه در فرمان دوم خود در سال 939 ق. به وى داده بود، خطر بزرگى براى قزلباشان محسوب مىگشت.

آنچه در رقابت علما و صوفيانِ قدرت‏مند، به كمك علما آمده و آن‏ها را در صحنه سياسى حفظ مىكرد، حمايت شاهان صفوى از آنان بود. شاهان در رقابت بين علما و صوفيان قزلباش به دلايل مختلف ناچار بودند جانب علما را انتخاب كنند. گذشته از مشكلاتى كه قزلباشان براى دولت نو بنيادِ صفوى ايجاد مىكردند تا حدى كه رقابت‏هاى سرداران قزلباش حتى اين حكومت را تا لبه پرتگاه سقوط پيش برده بود، اصولاً تفكّر صوفى مآبانه به درد اداره جامعه نمىخورد؛ به‏خصوص آن نوع تصوّفى كه قزلباشان مروج آن بودند، با روح مذهبى جامعه در تضاد بود. لذا به‏طور طبيعى و به تدريج، دربار از تصوّف كناره گرفت و از سوى ديگر شاهان صفوى با رسمى كردن مذهب شيعه در ايران، بقاى خود را به دوام و استوارى اين مذهب وابسته كردند. تحكيم‏دولت صفوى بستگى زيادى به نفوذ تشيّع در ايران داشت، به‏خصوص كه در جوار صفويان، دو قدرت مخالف به جنگ‏هاى خود جلوه مذهبى داده بودند و به همين دليل شاهان صفوى براى تبليغ مبانى عقيدتى شيعه به علما نياز داشتند و اين نياز در رقابت با صوفيه به نفع علما تمام مىشد.

به هر حال برخورد علما و صوفيان بعدها نيز كم و بيش ادامه يافت و بالأخره اين صوفيان بودند كه در جامعه منزوى شدند و ديگر هرگز نتوانستند اوج و اعتبار گذشته خود را در ايران باز يابند.

1. خوانسارى، روضات الجنات، ج 4، ص 372.