باقى مانده بود «1».
و يا معنى وسيعترى دارد كه نسبت دادن شريك و شبيه به خدا را نيز شامل مىشود.
به هر حال، اين جمله اشاره به آن است كه اينگونه كارها حد اقل قول بدون علم است آنهم در برابر خداوند بزرگ، و اين كارى است كه با هيچ منطق و عقل و خردى سازگار نمىباشد.
اصولا اگر مردم مقيد باشند كه هر سخنى را مىگويند متكى به يك مدرك قطعى بوده باشد، بسيارى از نابسامانيها و بدبختيها از جامعه بشرى بر چيده مىشود.
در واقع تمام خرافات در اديان و مذاهب الهى از همين رهگذر به وسيله افراد بى منطق نفوذ كرده است، و قسمت مهمى از انحرافات عقيدتى و عملى به خاطر عدم رعايت همين اصل اساسى است و لذا اين كار- در برابر بديها و زشتيها- يك عنوان مستقل از خطوات شيطانى را در آيه فوق به خود اختصاص مىدهد.
اين آيه دليل بر اين است كه اصل اولى در همه غذاهايى كه روى زمين وجود دارد حليت است، و غذاهاى حرام جنبه استثنايى دارد، بنا بر اين حرام بودن چيزى دليل مىخواهد، نه حلال بودن آن.
و از آنجا كه قوانين تشريعى بايد با قوانين تكوينى هماهنگ باشد طبع آفرينش نيز اين چنين اقتضا مىكند. به عبارت روشنتر آنچه خدا آفريده حتما فائدهاى داشته و براى استفاده بندگان بوده، بنا بر اين معنى ندارد كه اصل اولى
(1) تفسير الميزان جلد 1 صفحه 425.