تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 2 -صفحه : 655/ 248
نمايش فراداده

بدانيم بايد از آن فقط در مورد زندگى جانوران استفاده كرد و زندگى انسان هرگز نمى‏تواند بر اساس آن بنا شود زيرا تكامل انسان در پرتو" تعاون بقاء" است نه تنازع بقاء! چنين به نظر مى‏رسد كه تعميم فرضيه تنازع بقاء به جهان انسانيت يك نوع طرز تفكر استعمارى است كه بعضى از جامعه‏شناسان سرمايه‏دارى براى توجيه جنگهاى خونين و نفرت‏انگيز حكومت‏هاى خود به آن متوسل شده‏اند و خواسته‏اند جنگ و نزاع را يك ناموس طبيعى و يك وسيله براى تكامل و پيشرفت جوامع انسانى معرفى كنند و به اين ترتيب بر روى جنايات خود يك سرپوش علمى بگذارند، كسانى كه ناآگاه تحت تاثير افكار ضد انسانى آنها قرار گرفته و آيه فوق را بر آن تطبيق كرده‏اند مسلما از تعليمات قرآنى دور افتاده‏اند، زيرا قرآن صريحا مى‏گويد" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً" (اى افراد با ايمان همگى داخل در صلح و صفا شويد). «1»

جاى تعجب است كه بعضى از مفسران اسلامى مانند نويسنده" المنار" و همچنين" مراغى" در تفسير خود چنان تحت تاثير اين فرضيه واقع شده‏اند كه آن را يكى از سنن الهى پنداشته و آيه فوق را به آن تفسير نموده‏اند و چنين پنداشته‏اند كه اين فرضيه از ابداعات قرآن است و نه از ابتكارات داروين! ولى همانگونه كه گفتيم نه آيه فوق ناظر به آن است و نه اين فرضيه اصل و اساسى دارد بلكه اصل حاكم بر روابط انسانها تعاون بقاء است و نه تنازع بقاء! آخرين آيه مى‏فرمايد:" اينها آيات خدا است كه به حق بر تو مى‏خوانيم و تو

1) سوره بقره، آيه 208.