(قُلْ إِنَّ الْهُدى هُدَى اللَّهِ).
در اين جمله به اصطلاح معترضه كه در لابلاى سخنان يهود قرار گرفته، خداوند پاسخ پر معنى و كوتاهى به آنها مىدهد كه اولا هدايت از ناحيه خدا است و در انحصار نژاد و قوم خاصى نيست و هيچ لزومى ندارد كه پيامبر (ص) تنها از يهود باشد، و ثانيا آنها كه مشمول هدايت الهى شدهاند با اين توطئهها متزلزل نخواهند شد.
بار ديگر به ادامه سخنان يهود باز مىگردد، و مىفرمايد، آنها گفتند:" هرگز باور نكنيد به كسى همانند شما (كتاب آسمانى) داده شود، (بلكه نبوت مخصوص شما است) و همچنين تصور نكنيد آنها مىتوانند در پيشگاه پروردگارتان با شما بحث و گفتگو كنند" (أَنْ يُؤْتى أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِيتُمْ أَوْ يُحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ). «1»
به اين ترتيب روشن مىشود كه آنها گرفتار خود برتربينى عجيبى بودند خود را بهترين نژادهاى جهان مىپنداشتند و نبوت و همچنين عقل و درايت و منطق و استدلال را از آن خود فكر مىكردند و با اين منطق واهى مىخواستند در هر دو جنبه براى خود مزيتى بر ديگران قائل شوند.
در پايان آيه خداوند جواب محكمى به آنها مىدهد و با بى اعتنايى به آنها روى سخن را به پيامبر كرده، مىفرمايد:" بگو: فضل و موهبت به دست خدا است و به هر كس بخواهد و شايسته ببيند مىدهد و خداوند واسع (داراى مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شايسته) مىباشد" (قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ).
يعنى، بگو: مواهب الهى اعم از مقام والاى نبوت و همچنين موهبت عقل و منطق و افتخارات ديگر همه از ناحيه او است، و به شايستگان مىبخشد. هيچ كس
1) در آغاز اين جمله، جملهاى در تقدير است و آن" و لا تصدقوا" (تصديق نكنيد) بوده است، يا جمله" و لا تؤمنوا" (ايمان نياوريد)، يعنى باور نكنيد كتاب آسمانى همانند شما به كسى داده شده باشد.