به علاوه" ساحران هرگز رستگار نمىشوند" (وَ لا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ).
اين تعبير در واقع دليل ديگرى بر تمايز كار انبياء از سحر است، در دليل سابق از تفاوت سحر و معجزه و چهره و هدف اين دو، جداييشان از يكديگر اثبات شده، اما در اينجا از تفاوت حالات و صفات آورندگان سحر و آورندگان معجزه براى اثبات مطلب استمداد مىشود.
ساحران به حكم كار و فنشان كه جنبه انحرافى و اغفالگرانه دارد، افرادى سود جو، منحرف، اغفالگر و متقلبند كه آنها را از خلال اعمالشان مىتوان شناخت اما پيامبران مردانى حق طلب، دلسوز، پاكدل، با هدف و پارسا و بى اعتنا به امور مادى هستند.
ساحران هرگز روى رستگارى را نمىبينند و جز براى پول و ثروت و مقام و منافع شخصى كار نمىكنند، در حالى كه هدف انبياء هدايت و منافع خلق خدا و اصلاح جامعه انسانى در تمام جنبههاى معنوى و مادى است.
سپس سيل تهمت خود را به سوى موسى ادامه دادند، و صريحا به او گفتند" آيا تو مىخواهى ما را از راه و رسم پدران و نياكانمان منصرف سازى"؟ (قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا).
در واقع بت" سنتهاى نياكان" و عظمت خيالى و افسانهاى آنها را پيش كشيدند تا افكار عامه را نسبت به موسى و هارون بد بين كنند كه آنها مىخواهند با مقدسات جامعه و كشور شما بازى كنند.
سپس ادامه دادند دعوت شما به دين و آئين خدا دروغى بيش نيست، اينها همه دام است، و نقشههاى خائنانه" براى اينكه در اين سرزمين حكومت كنيد" (وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ فِي الْأَرْضِ).
در حقيقت آنها چون خودشان هر تلاش و كوششى داشتند براى حكومت