نخست اينكه خداوند مىفرمايد: ما به موسى و برادرش وحى فرستاديم كه براى قوم خود خانههايى در سرزمين مصر انتخاب كنيد" (وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً).
و مخصوصا" اين خانهها را نزديك به يكديگر و مقابل هم بسازيد" (وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً).
سپس به خود سازى معنوى و روحانى بپردازيد" و نماز را بر پا داريد" و از اين طريق روان خود را پاك و قوى نمائيد (وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ).
و براى اينكه آثار ترس و وحشت از دل آنها بيرون رود، و قدرت روحى و انقلابى را بازيابند" به مؤمنان بشارت ده" بشارت به پيروزى و لطف و رحمت خدا (وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ).
از مجموع اين آيه استفاده مىشود كه بنى اسرائيل در آن زمان به صورت گروهى پراكنده، شكستخورده، وابسته و طفيلى، و آلوده و ترسان بودند، نه خانهاى از خود داشتند و نه اجتماع و تمركزى، نه برنامه سازنده معنوى داشتند و نه شهامت و شجاعت لازم براى يك انقلاب كوبنده! لذا موسى و برادرش هارون ماموريت يافتند كه براى بازسازى اجتماع بنى اسرائيل مخصوصا از نظر روحى برنامهاى را در چند ماده پياده كنند:
1- نخست به امر خانه سازى و جدا كردن مسكن خويش از فرعونيان همت بگمارند، اين كار چند فايده داشت:
يكى اينكه آنها با مالك شدن مسكن در سرزمين مصر علاقه بيشترى به دفاع از خود و از آن آب و خاك پيدا مىكردند.
ديگر اينكه از زندگى طفيلىگرا در خانههاى قبطيان به يك زندگى مستقل، منتقل مىشدند.
و ديگر اينكه اسرار كارها و نقشههاى آنها به دست دشمنانشان نمىافتاد.