تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 8 -صفحه : 401/ 387
نمايش فراداده

بنا بر اين از عدم ايمان گروهى از آنان دلگير و ناراحت مباش، اين لازمه اصل آزادى اراده و اختيار است كه گروهى مؤمن و گروهى بى ايمان خواهند بود،" با اين حال آيا تو مى‏خواهى مردم را اكراه كنى كه ايمان بياورند" (أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ).

اين آيه بار ديگر تهمت ناروايى را كه دشمنان اسلام كرارا گفته و مى‏گويند با صراحت نفى مى‏كند، آنجا كه مى‏گويند: اسلام آئين شمشير است و از طريق زور و اجبار بر مردم جهان تحميل شده است، آيه مورد بحث مانند بسيارى از آيات ديگر قرآن مى‏گويد ايمان اجبارى بى ارزش است و اصولا دين و ايمان چيزى است كه از درون جان برخيزد، نه از برون و بوسيله شمشير و مخصوصا پيامبر (ص) را از اكراه و اجبار كردن مردم براى ايمان و اسلام بر حذر مى‏دارد.

در عين حال در آيه بعد اين حقيقت را يادآور مى‏شود: درست است كه انسانها مختار و آزادند،" ولى باز اگر لطف الهى و فرمان پروردگار شامل حال آنها نشود هيچكس ايمان نمى‏آورد" (وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ).

و لذا آنها كه در مسير جهل و عدم تعقل گام بگذارند و حاضر به استفاده از سرمايه فكر و خرد خويش نباشند" خداوند رجس و پليدى را بر آنها مى‏نهد" آن چنان كه موفق به ايمان نخواهند شد (وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ).

در اينجا به دو نكته بايد توجه كرد:

ممكن است در بدو نظر چنين تصور شود كه آيه اول و دوم با هم منافاتى دارند، زيرا آيه نخست مى‏گويد خداوند كسى را اجبار به ايمان نمى‏كند، در حالى كه آيه دوم مى‏گويد تا فرمان و اراده پروردگار نباشد كسى ايمان نمى‏آورد.

ولى با توجه به يك نكته اين منافات ظاهرى و ابتدايى بر طرف مى‏شود و