تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 8 -صفحه : 401/ 53
نمايش فراداده

اين خوى پليد در روحشان رسوخ كرده كه در قلبشان اثرى از ايمان به خدا باقى نمانده، هر چند خود را در صف مومنان جا زده‏اند!.

ولى گروهى ديگر با اينكه داراى ايمان ضعيفى هستند، و واقعا مسلمانند، اعمالى را مرتكب مى‏شوند كه متناسب وضع منافقان است، و رنگى از دوگانگى شخصيت دارد، آن كس كه پيوسته دروغ مى‏گويد ولى ظاهرش صدق و راستى است، آيا دو چهره و منافق نيست؟

كسى كه ظاهرا امين است و به همين دليل مورد اعتماد مردم مى‏باشد كه امانتهاى خود را به او مى‏سپارند، اما در واقع در آنها خيانت مى‏كند، آيا گرفتار دوگانگى شخصيت نمى‏باشد؟

همچنين آيا آنها كه عهد و پيمان مى‏بندند ولى هرگز پايبند به آن نيستند عملشان عمل منافقان محسوب نمى‏شود؟! اتفاقا يكى از بزرگترين بلاهاى اجتماعى و عوامل عقب‏ماندگى وجود همين گونه منافقان در جوامع انسانى است، و اگر چشم بر هم نگذاريم و به خودمان دروغ نگوئيم چه بسيار مى‏توانيم از اين منافقان" ثعلبه صفت" در اطراف خود و در جوامع اسلامى بشمريم، و عجب اينكه با اينهمه عيب و ننگ و دور افتادگى از روح تعليمات اسلام باز گناه عقب افتادگى خود را به گردن اسلام مى‏گذاريم!