تفسیر نمونه جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
اگر به اطراف خود نگاه كنيم (و حتى شايد اگر به خودمان بنگريم!) نمونهاى از اعمال" ثعلبة بن حاطب" و طرز تفكر او را، در چهرههاى مختلف، مىيابيم، چه بسيارند كسانى كه در شرائط عادى يا به هنگامى كه تنگدستند، در صف مؤمنان داغ و قرص و محكم قرار دارند، در همه جلسات مذهبى حاضرند، پاى هر پرچم اصلاحى سينه مىزنند، با هر منادى حق و عدالت هم صدا هستند، و براى كارهاى نيك گريبان چاك مىكنند، و در برابر هر فسادى فرياد مىكشند.ولى به هنگامى كه به اصطلاح، درى به تخته مىخورد، به نوايى مىرسند پست و مقامى پيدا مىكنند، و سرى در ميان سرها در مىآورند، يك مرتبه تغيير چهره و بالاتر از آن تغيير ماهيت مىدهند، آن شور و عشق سوزان نسبت به خدا و دين در آنها فروكش مىكند، ديگر در جلسات سازنده خبرى از آنان نيست، در هيچ برنامه اصلاحى حضور ندارند، نه براى حق گريبان چاك مىكنند و نه ديگر در برابر باطل فرياد مىكشند! قبلا كه محلى از اعراب نداشتند و موقعيتى در اجتماع، هزار گونه عهد و پيمان با خدا و خلق خدا بسته بودند، كه اگر روزى امكاناتى پيدا كنند، چنين و چنان خواهند كرد، و حتى هزار گونه ايراد و انتقاد به متمكنان وظيفهنشناس داشتند، اما آن روز كه وضعشان دگرگون شد تمام عهد و پيمانها را بدست فراموشى سپردند، و همه ايرادها و انتقادها همچون برف در تابستان آب شد.آرى اين كم ظرفيتى يكى از نشانههاى بارز منافقان است، مگر نفاق چيزى جز دو چهره بودن و يا دوگانگى شخصيت هست؟ تاريخچه زندگى اينگونه افراد بارزترين نمونه دوگانگى شخصيت است، اصولا انسان با ظرفيت دو شخصيتى نمىشود.شك نيست نفاق همچون ايمان داراى مراحل مختلف است. بعضى آن چنان