تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 9 -صفحه : 440/ 115
نمايش فراداده

وعده الهى در باره نجات فرزندش افتاد، رو به درگاه خدا كرد و گفت:

" پروردگارا! فرزندم از اهل من و خاندان من است، و تو وعده فرمودى كه خاندان مرا از طوفان و هلاكت رهايى بخشى، و تو از همه حكم كنندگان برترى، و در وفاى به عهد از همه ثابت‏ترى" (وَ نادى‏ نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمِينَ).

اين وعده اشاره به همان چيزى است كه در آيه 40 همين سوره آمده است، آنجا كه مى‏فرمايد: قُلْنَا احْمِلْ فِيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ:" ما به نوح فرمان داديم كه از هر نوعى از انواع حيوانات يك جفت بر كشتى سوار كن و همچنين خانواده خود را جز آن كسى كه به فرمان خدا محكوم به نابودى است".

نوح چنين فكر مى‏كرد كه منظور از جمله إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ تنها همسر بى‏ايمان و مشرك او است، و فرزندش كنعان جزء آنها نيست، و لذا چنين سخنى را به پيشگاه خدا عرضه داشت.

اما بلافاصله پاسخ شنيد، پاسخى تكان دهنده و روشنگر از يك واقعيت بزرگ واقعيتى كه پيوند مكتبى را ما فوق پيوند نسبى و خويشاوندى قرار مى‏دهد.

" اى نوح! او از اهل تو نيست"! (قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ).

" بلكه او عملى است غير صالح" (إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ).

فرد ناشايسته‏اى است كه بر اثر بريدن پيوند مكتبيش از تو، پيوند خانوادگيش به چيزى شمرده نمى‏شود.

" حال كه چنين است، چيزى را كه به آن علم ندارى از من تقاضا مكن" (فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ).

" من به تو موعظه مى‏كنم تا از جاهلان نباشى" (إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ‏