تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 9 -صفحه : 440/ 117
نمايش فراداده

واقعيت مهم در مورد فرزند نوح مى‏باشد، يعنى اى نوح اگر نادرستى و ظلم و فساد در وجود اين فرزند سطحى بود، امكان شفاعت در باره او مى‏رفت، اما اكنون كه سرا پا غرق فساد و تباهى است، جاى شفاعت نيست، اصلا حرفش را نزن!.

و اينكه بعضى از مفسران احتمال داده‏اند كه اين فرزند حقيقتا، فرزند او نبود (يا فرزندى نامشروع بود، يا فرزند مشروع همسرش از شوهر ديگرى بوده است) مطلب درستى به نظر نمى‏رسد، زيرا جمله" إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ" در واقع به منزله علت است براى" إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ" يعنى اينكه مى‏گويم از اهل تو نيست براى آن است كه از نظر عمل و كردار با تو فاصله گرفته است هر چند نسب او با تو پيوند دارد.

[2- چگونه نوح توجه نداشت كه فرزندش مشمول وعده الهى نيست؟]

2- با توجه به گفتار نوح در آيات فوق و پاسخى كه خداوند به او داد اين سؤال پيش مى‏آيد كه چگونه نوح توجه به اين مساله نداشت كه فرزندش كنعان مشمول وعده الهى نيست.

پاسخ اين سؤال را مى‏توان از اين راه داد، كه اين فرزند- همانگونه كه سابقا هم اشاره شد- وضع كاملا مشخصى نداشته، گاهى با مؤمنان و گاهى با كافران بود، و چهره منافق گونه او، هر كس را ظاهرا به اشتباه مى‏انداخت.

به علاوه احساس مسئوليت شديدى كه نوح در رابطه با فرزندش مى‏كرد، و عشق و علاقه طبيعى كه هر پدرى به فرزندش دارد- و پيامبران نيز از اين قانون مستثنى نيستند- سبب شد كه چنين درخواستى را از خداوند بكند.

اما به محض اينكه از واقعيت امر آگاه شد، فورا در مقام عذر خواهى به درگاه خداوند و طلب عفو بر آمد، هر چند گناهى از او سر نزده بود، اما مقام و موقعيت پيامبر ايجاب مى‏كند كه بيش از اين مراقب گفتار و رفتار خود باشد، همين ترك اولى براى او با آن شخصيت، بزرگ بود و به همين دليل از