تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 9 -صفحه : 440/ 326
نمايش فراداده

نقش ويرانگر حسد در زندگى انسانها

درس مهم ديگرى كه از اين داستان مى‏آموزيم اين است كه چگونه حسد مى‏تواند آدمى را تا سر حد كشتن برادر و يا توليد درد سرهاى خيلى شديد براى او پيش ببرد و چگونه اگر اين آتش درونى مهار نشود، هم ديگران را به آتش مى‏كشد و هم خود انسان را.

اصولا هنگامى كه نعمتى به ديگرى مى‏رسد و خود شخص از او محروم ميماند، چهار حالت مختلف در او پيدا مى‏شود.

نخست اينكه آرزو مى‏كند همانگونه كه ديگران دارند، او هم داشته باشد، اين حالت را" غبطه" مى‏خوانند و حالتى است قابل ستايش چرا كه انسان را به تلاش و كوشش سازنده‏اى وا مى‏دارد، و هيچ اثر مخربى در اجتماع ندارد.

ديگر اينكه آرزو مى‏كند آن نعمت از ديگران سلب شود و براى اين كار به تلاش و كوشش بر مى‏خيزد اين همان حالت بسيار مذموم" حسد" است، كه انسان را به تلاش و كوشش مخرب در باره ديگران وا مى‏دارد، بى‏آنكه تلاش سازنده‏اى در باره خود كند.

سوم اينكه آرزو مى‏كند خودش داراى آن نعمت شود و ديگران از آن محروم بمانند، و اين همان حالت" بخل" و انحصار طلبى است كه انسان همه چيز را براى خود بخواهد و از محروميت ديگران لذت ببرد.

چهارم اينكه دوست دارد ديگران در نعمت باشند، هر چند خودش در محروميت بسر ببرد و حتى حاضر است آنچه را دارد در اختيار ديگران بگذارد و از منافع خود چشم بپوشد و اين حالت والا را" ايثار" مى‏گويند كه يكى از مهمترين صفات برجسته انسانى است.

بهر حال حسد تنها برادران يوسف را تا سر حد كشتن برادرشان پيش نبرد بلكه گاه مى‏شود كه حسد انسان را به نابودى خويش نيز وا مى‏دارد.