تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 9 -صفحه : 440/ 340
نمايش فراداده

خواهد داد، سرمايه شخصيت، سرمايه آبرو و موقعيت اجتماعى و سرمايه و جدان.

چگونه ممكن است انسان و جدان بيدار و شخصيتى والا داشته باشد، و به آبرو و حيثيت اجتماعى خود پايبند باشد و با اين حال از مسئوليتهايى كه پذيرفته است سرباز زند، و در برابر آن بى‏تفاوت بماند.

[سوره يوسف (12): آيات 15 تا 18]

فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هذا وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (15) وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ (16) قالُوا يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ كُنَّا صادِقِينَ (17) وَ جاؤُ عَلى‏ قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ (18)

ترجمه:

15- هنگامى كه او را با خود بردند، و تصميم گرفتند وى را در مخفى گاه چاه قرار دهند ما به او وحى فرستاديم كه آنها را در آينده از اين كارشان با خبر خواهى ساخت، در حالى كه آنها نمى‏دانند.

16- شب هنگام در حالى كه گريه مى‏كردند بسراغ پدر آمدند.

17- گفتند اى پدر ما رفتيم و مشغول مسابقه شديم و يوسف را نزد اثاث خود گذارديم و گرگ او را خورد! تو هرگز سخن ما را تصديق نخواهى كرد هر چند راستگو باشيم! 18- و پيراهن او را با خونى دروغين (نزد پدر) آوردند، گفت: هوسهاى نفسانى شما اين كار را برايتان آراسته! من صبر جميل مى‏كنم (و ناسپاسى نخواهم كرد) و از خداوند در برابر آنچه شما مى‏گوئيد يارى مى‏طلبم.