صادر شده حكم آنها نيز حكم خدا است چرا كه سرانجام منتهى به او مىشود.
درست است كه حكمها (داورها) در داستان جنگ صفين به تصويب امير مؤمنان على (ع) تعيين نشدند ولى اگر تعيين مىشدند حكم آنها حكم على (ع) و حكم على (ع) حكم پيامبر (ص) و حكم پيامبر حكم خدا بود.
اصولا مگر خداوند مستقيما بر جامعه انسانى حكومت و يادآورى مىكند، جز اين است كه بايد اشخاصى از نوع انسان- منتهى به فرمان خدا- زمام اين امر را به دست گيرند؟ ولى خوارج بدون توجه به اين حقيقت روشن، اصل داستان حكميت را بر على (ع) ايراد گرفتند و حتى- العياذ باللَّه- آن را دليل بر انحراف حضرتش از اسلام دانستند، زهى خود خواهى و جهل و جمود!!.
و اين چنين، سازندهترين برنامهها هنگامى كه به دست افراد جهول و نادان بيفتد تبديل به بدترين وسائل مخرب مىشود.
و امروز هم گروهى كه در حقيقت دنبالهروان خوارجند و از نظر جهل و لجاجت چيزى از آنها كم ندارند آيه فوق را دليل بر نفى تقليد از مجتهدان و يا نفى صلاحيت حكومت از آنها مىدانند، ولى جواب همه اينها در بالا داده شد.
توحيد تنها در اين خلاصه نمىشود كه خداوند يگانه و يكتا است، بلكه بايد در تمام شؤن زندگى انسان پياده شود، و يكى از بارزترين نشانههايش اين است كه انسان موحد به غير خدا تكيه نمىكند و به غير او پناه نمىبرد.
نمىگوئيم عالم اسباب را ناديده مىگيرد و در زندگى دنبال وسيله و سبب نمىرود، بلكه مىگوئيم تاثير واقعى را در سبب نمىبيند بلكه سر نخ همه اسباب را به دست" مسبب الاسباب" مىبيند، و به تعبير ديگر براى اسباب استقلال قائل نيست و همه آنها را پرتوى از ذات پاك پروردگار مىداند.